شیعیان پاها را نمیشویند و خُفَّین را مسح نمیکشند
خداوند متعال میفرماید:
﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِ﴾[المائدة: ۶]. «صورتها و دستهای خود را همراه با آرنجها بشوئید، و سرهای خود (همه یا قسمتی از آنها) را مسح کنید، و پاهای خود را همراه با قوزکهای آنها بشوئید».
لفظ آیه با آنچه به تواتر در سنت آمده، مخالفت ندارد. مسح اسم جنس است که دو نوع دارد: جاری کردن آب و بدون جاری کردن؛ همانگونه که عرب میگوید: «تمسحت للصلاة» «برای نماز در وضو مسح کشیدم». اگر مسح با جاری کردن آب باشد در این صورت غسل(شستن) است. مسح بر خفین و شستن دو پا در سنت به صورت متواتر از پیامبر نقل شده است [۲۱۰].
رافضیها همچون خوارج با این سنت متواتر مخالفت میکنند؛ چون گمان میکنند که این کار با ظاهر قرآن مخالفت دارد. در حالی که تواتر شستن دو پا و مسح خفین بیشتر از تواتر قطع دست به خاطر یک چهارم دینار و یا سه درهم یا ده درهم یا مانند این موارد است.
ذکر مسح دو پا برای تنبیه و یادآوری در خصوص کم ریختن آب بر پا است، چون در شستنِ پا بسیار اسراف میشود. این عبارت، اختصار کلام است؛ چون اگر معطوف و معطوف علیه از جنس واحدی باشند به ذکر یکی از دو نوع اکتفا میشود.
در این آیه دو قرائت مشهور، کسره و نصب لفظ «أرجلکم» آمده است.
کسانی که آن را با نصب میخوانند، بسیاری از آنان میگویند: منظور شستن پا است، یعنی: «وامسحوا برءوسِکم واغسلوا أرجلَکم إلی الکعبین». این دو قرائت همانند دو آیه هستند.
کسانی که میگویند: این عبارت به محل جار و مجرور عطف شده، معنایش چنین است: «وامسحوا برءوسِکم وامسحوا أرجلَکم إلی الکعبین» «قسمتی از سرتان را مسح کنید وپاهایتان را تا قوزکها مسح کنید».
این که بگویی: «مسحت الرِجلَ» «پا را مسح کردم»، مترادف عبارت «مسحت بالرجل» «قسمتی از پا را مسح کردم» نیست، چون وقتی فعل با حرف جر باء متعدی میشود منظور از آن الصاق است. یعنی چیزی را به آن مالیدم.
وقتی گفته شود: «مسحتُه» اقتضا نمیکند که به این معنی باشد که چیزی را به آن مالیدم بلکه بنابر اجماع فقط مسح با دست را اقتضا میکند.
در این صورت، مشخص میشود که منظور مسح پا با آب است. و این مجمل است که سنت آن را تفسیر میکند، همانطور که در قرائت مکسور بودن «أرجلکم» آمده است.
به طور کلی، در قرآن نفی ایجاب غسل (شستن) نیامده است، بلکه در آن ایجاب مسح آمده است. پس اگر فرض شود که سنت مقدار بیشتری از آنچه قرآن واجب کرده، واجب میکند این به معنای رفع و برداشتن معنای قرآن نیست، پس چگونه است وقتی سنت آن را تفسیر کند و معنایش را روشن نماید؟! [۲۱۱].
[۲۱۰] صحیح مسلم: ص(۲۲۷،۲۳۰)، صحیح بخاری: ک(۴)، ب(۴۸)، ابوداود حدیث شماره (۱۵۴) کتاب طهارت، باب مسح بر خفین، و ترمذی شماره(۹۳)، در کتاب طهارت، باب مسح بر خفین، و نسائی ج(۱) ص(۸۱) در کتاب طهارت، باب مسح بر خفین. [۲۱۱] ج(۲) ص(۱۹۱، ۱۹۴).