اولین کسی که بدعت رفض را بنا نهاد یک منافق زندیق بود که قصد ایجاد فساد در اسلام را داشت
تعداد زیادی از اهل علم اظهار داشتهاند که اولین کسی که بدعت رفض را بنا نهاد و قضیهی منصوب شدن حضرت علی به عنوان امام و عصمت او را مطرح کرد، یک منافق زندیق بود که قصد ایجاد فساد در دین اسلام را داشت و میخواست با مسلمانان همان کاری را بکند که بولس با نصارا کرد. این قضیه در اواخر دوران خلفای راشدین بود. عبدالله بن سبأ و دار و دستهی دروغگوی او این افترا را بنا نهادند. او نخست اظهار عبادت کرد و سپس امر به معروف و نهی از منکر نمود.
به شکر خدا در این امت همیشه گروهی هستند که حق را پشتیبانی میکنند و هیچ ملحد و بدعتگذاری نمیتواند با غلو خود آن را فاسد کند و یا بر حق پیروز شود. اما هر کس در گمراهی از او تبعیت کند، گمراه میشود.
هدف بافندهی این موضوع، توهین به قرآن، پیامبر و دین اسلام بود. آنان احادیثی را جعل کردند که تصدیق آنها توهین به اسلام بود. و آنها را بر گروههایی عرضه کردند. عدهای که تابع امیال و هواهای نفسانی بودند به دلیل هوی و هوس خود آنها را پذیرفتند و در حقیقت و ماهیت آنها دقت نظر نکردند. و عدهای که صاحب نظر و اندیشه بودند، در این عقاید اندیشیدند و دیدند که همهاش توهین به اسلام است، اما آنها را پذیرفتند و به این دلیل به اسلام توهین کردند. حالا یا به دلیل فساد اعتقادشان در دین و یا به اعتقاد این که آنها صحیح هستند، این عقاید را پذیرفتند.
از این رو، عموم زندیقها از این باب وارد شدند، و به واسطهی دروغهایی که رافضیها انجام دادند، به توهین به دین اسلام پرداختند، و برای کسانی که از دروغ بودن آن اطلاع نداشتند، یک شبهه شد، اما برای کسانی که به حقیقت اسلام واقف بودند و شناختی عمیق از اسلام داشتند چنین نبود.
گروههای زیادی مانند اسماعیلیه و نصیریه و سایر گروهها از زندیقهای ملحد و منافق گمراه شدند، و اساس گمراهیشان، باورکردن دروغهای رافضیان بود که دربارهی تفسیر قرآن و حدیث ذکر میکردند.
بزرگان و ائمهی عبیدیها ادعاهای خود را با دروغهایی که رافضیها خلق کرده بودند، مطرح میکردند تا شیعیان گمراه در آن مورد ادعای آنان را میپذیرفتند. و به این ترتیب، آنان از توهین به صحابه به توهین به حضرت علی و سپس به پیامبر جو سپس به الوهیت میرسیدند، همانگونه که این موارد را صاحب «البلاغ الأکبر والناموس الأعظم» برایشان ترتیب داده بود.
از این رو، رفض بزرگترین باب و دروازهی ورود به کفر و بیدینی شد.
هرکس در کتابهای روایات که علمای منقولات بر صحت آنها اتفاق نظر دارند و روایات و منقولات متواتر در کتب حدیث همچون صحاح، سنن، مسانید، معجمها، اسماء و فضایل و کتب اخبار صحابه و کتب سیره و مغازی و کتب تفسیر و فقه و سایر کتب بنگرد با تواتر یقینی پی خواهد برد که صحابه شپیشوایان و ائمهی هدایت و چراغ تاریکیها بودند، و اصل و اساس هر فتنه و مصیبتی، شیعیان و کسانی بودند که به آنان ملحق شدند. و بسیاری از شمشیرهایی که علیه اسلام کشیده شدند از جانب آنان بود. همچنین پی میبرد که اصل و ریشهی آنان منافقانی هستند که دروغهایی را به وجود آوردند، و آراء و نظرات فاسدی را بدعت گذاشتند تا به واسطهی آنها دین اسلام را از بین ببرند و کسانی را که صاحب خرد نیستند گمراه کنند [۱۷۴].
[۱۷۴] ج(۳) ص (۲۰۸،۲۶۱، ۲۴۳) ج(۴) ص(۲۶۹،۴،۶۰،۲۱۰،۲۶۶) ج(۱) ص(۴، ۸).