شیعه، اهل بیت (حضرت علی و دو پسرش) را تحقیر و خوار میکنند
اما شیعیان به طور دائم مغلوب، مقهور و شکست خورده هستند، و حبّ شان نسبت به دنیا و حرص به آن ظاهر و آشکار است. از این رو، وقتی به حضرت حسین سنامه نوشتند او پسر عمویش را نزد آنان فرستاد و سپس خودش نزد آنان آمد، اما شیعیان به او خیانت کردند و آخرتشان را به دنیایشان فروختند و حضرت حسین را به دشمنش تسلیم کردند و همراه با دشمنش علیه او جنگیدند. پس شیعیان در دنیا چه زهدی در پیش گرفته و چه جهادی را انجام دادهاند؟.
حضرت علی ساز دست آنان مصیبتهای تلخی دیده که جز خدا کسی نمیداند به طوری که حضرت علی آنان را نفرین کرد و گفت: «اللهم إني سئمتهم وسئموني، فأبدلني بهم خيراً منهم، وبدلهم بي شراً مني». «پروردگارا، من از آنان خسته شده و آنان از دست من رنجور و خسته شدهاند، به جای آنان بهتر از آنان را نصیب من کن و به جای من کسی بدتر از مرا نصیبشان گردان». آنان حضرت علی را فریب دادند و با جنگ کنندگان با او و دشمنانش رابطه و مکاتبه داشتند، و در ولایتها و اموال به او خیانت میکردند. با این وجود آنها تا آن زمان هم رافضی نشدند. آنان بدترین برخورد را با علی بن ابیطالب سو دو پسرش نوادگان رسول خدا جو دو گُل او در دنیا یعنی حضرت حسن و حضرت حسین داشتند [۱۲۱]. شیعیان بیشتر از همهی مردم دربارهی حق سرزنش سرزنشگر را میپذیرفتند، و سریعتر از همهی مردم به فتنه روی میآوردند و در رهایی از آن از همه ناتوانتر بودند. در کمک به اهل بیت آنان را فریب میدادند. وقتی اهل بیت از این فریب مطمئن میشدند و کسی به دلیل این کمک آنان را سرزنش میکرد، اهل بیت را خوار میکردند و آنان را به دشمن تسلیم میکردند و دنیا را بر آنان ترجیح میدادند.
از این رو اندیشمندان مسلمان همچون عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام و دیگران به حضرت حسین پیشنهاد کردند که به نزد آنان نرود، چون میدانستند آنان او را رها میکنند و کمکش نمیکنند، و در آنچه برایش نوشتهاند با او وفادار نمیمانند، و همانگونه شد که آنان پیش بینی کرده بودند.
دعای حضرت عمر بن خطاب سو سپس دعای حضرت علی سدر مورد آنان مستجاب شد تا این که خداوند حجاج بن یوسف را بر آنان مسلط کرد، کسی که چیزی از نیکوکار آنان را قبول نمیکرد و از خطاکار آنان نمیگذشت، و همواره شر آنان به کسی که غیر از خودشان بود، میرسید تا این که شر دامنگیرشان شد [۱۲۲].
[۱۲۱] رافضیان و باطنیان و اسماعیلیان چون دریافتند مسلمانان در محبت اهل بیت رسول اکرم جو احترام آنها، و محبت و دوستی و احترام آنها با هم متفقند، خود را در ظاهر به آنها چسبانیدند، و در محبت ساختگی و دوستی دروغین و یاد و ذکر آنها و ساختن مناقب و حکایات و قصههای خیالی و نسبت دادن به آنها از دیگران پیشی گرفتند، تا جایی که حقیقتشان بر عموم مردم پوشیده شد و مردم گمان بردند که آنان دوستان و پیروان اهل بیتند، و از دیگران به اهل بیت اولاتر و نزدیکترند! سپس مکر و حیله و نیرنگ و عقاید باطلهی خود را با نسبت دادن آن به اهل بیت مشروعیت بخشیدند. و چه بسیار گمراهیها و بدعتها را با نسبت دادن به اهل بیت در جامعهی اسلامی منتشر ساختند که اهل بیت از آنها به کلی بیزار است؛ مانند بیزاری رسول خدا جاز بدعتها و گمراهیها، و بیزاری حضرت عیسی ÷ از عبادت صلیب و سهگانه پرستی مسیحیان.( با اختصار از الصواعق ص/۴۴۲) [۱۲۲] ج(۱) ص(۲۶۶).