پیدایش شیعه و تقسیم آنان به رافضیه و زیدیه
در دوران خلافت حضرت ابوبکر و حضرت عمر بکسی نبود که شیعه نامیده شود، و شیعه نه به حضرت عثمان و نه به حضرت علی و نه دیگران اضافه نمیشود. وقتی حضرت عثمان کشته شد، مسلمانان دچار تفرقه شدند؛ گروهی به حضرت عثمان و گروهی به حضرت علی متمایل شدند، و دو گروه با هم جنگیدند. معاویه به ابن عباس گفت: تو بر آیین حضرت علی هستی؟ ابن عباس گفت: من نه بر آیین حضرت علی و نه بر آیین حضرت عثمان هستم بلکه من بر آیین رسول خدا جهستم.
شیعیان اصحاب حضرت علی بودند و حضرت ابوبکر و حضرت عمر را مقدم میدانستند، و نزاع و درگیری فقط در مورد مقدم دانستن حضرت علی بر حضرت عثمان بود، و در آن زمان کسی امامیه و رافضی نامیده نمیشد.
اما عدهای که رافضی نامیده میشدند به این دلیل بود که وقتی زید بن علی بن حسین در زمان خلافت هشام در کوفه خروج کرد، شیعیان در مورد حضرت ابوبکر و حضرت عمر از او سؤال کردند و او بر آنان ترحم نمود، ولی گروهی او را ترک کردند او گفت: «رفضتمونی، رفضتمونی». «شما مرا ترک کردید. شما مرا ترک کردید». به این ترتیب رافضی نامیده شدند، و گروهی او را پذیرفتند و دنبال او رفتند و به دلیل انتساب به او زیدیه نامیده شدند، و از آن زمان شیعه به رافضی امامیه و زیدیه تقسیم شد.
بنابراین، شیعیان حضرت علی که همراه او مبارزه میکردند همراه با سایر مسلمانان بر مقدم بودن حضرت ابوبکر و حضرت عمر اتفاق نظر داشتند جز گروهی که این را انکار میکردند و مذمت میکردند. اینان با وجود تعداد اندک و حقارت و سستی و پراکندگیشان سه گروه هستند: گروهی دربارهی حضرت علی راه غلو و افراط را در پیش گرفتند و ادعای الوهیت او کردند. حضرت علی روزی بیرون آمد و آنان برایش سجده کردند. حضرت علی به آنان گفت: این چه کاری است؟ گفتند: تو همان هستی. گفت: من چه کسی هستم؟ گفتند: تو خدایی هستی که معبود برحقی جز او وجود ندارد. حضرت علی گفت: وای بر شما این کفر است، از آن برگردید و توبه کنید و گرنه گردن شما را میزنم. آنان در روز دوم و سوم نیز چنین کردند. او به آنان سه روز مهلت داد، چون به مدت سه روز از مرتد درخواست توبه میشود. اما وقتی آنان بر کار خود اصرار نمودند حضرت علی دستور داد چالههایی از آتش آماده کنند. این چالهها در کنار باب کنده حفر شدند و حضرت علی آنان را در آن آتش انداخت و گفت:
لـما رأيت الأمر أمرًا منكرا
| أججت ناري ودعوت قنبرا
«وقتی که کار آنان را امری ناپسند دیدم آتشم را بر افروختم و قنبر را صدا زدم».
گروهی هم به حضرت ابوبکر و حضرت عمر دشنام دادند. عبدالله بن سبأ این گروه را تأسیس نمود. حضرت علی خواست او را به قتل برساند اما او به مدائن گریخت. گروهی دیگر حضرت علی را بر حضرت ابوبکر و حضرت عمر برتر میدانستند. حضرت علی گفت: اگر به من خبر برسد که کسی مرا بر حضرت ابوبکر و حضرت عمر برتر دانسته است او را به حد شخص افترا زننده شلاق میزنم.
از حدود هشتاد طریق از حضرت علی روایت شده که او بر منبر کوفه گفت: بهترین این امت پس از پیامبرش، حضرت ابوبکر و سپس حضرت عمر است [۱۵۹].
این چیزی است که علمای بزرگ شیعه از گذشتگان و متأخرین به آن اعتراف میکنند. حتی کسی همچون ابوالقاسم بلخی این را ذکر میکند و میگوید: فردی از شریک بن عبدالله پرسید: کدام یک برتراند، حضرت ابوبکر یا حضرت علی؟ او جواب داد: حضرت ابوبکر. فرد سؤال کننده به او گفت: تو که شیعه هستی این را میگویی؟! جواب داد: بله، هرکس این را نگوید شیعه نیست. به خدا قسم من به وسیلهی این چوبها طلسم شده بودم، و سپس گفت: آگاه باشید که بهترین این امت پس از پیامبرش حضرت ابوبکر و سپس حضرت عمر بودند. پس چگونه سخن او را نپذیریم و چگونه آن را تکذیب کنیم، به خدا قسم او دروغگو نبود. عبدالجبار همدانی در کتاب تثبیت النبوة این را نقل کرده و میگوید: ابوالقاسم بلخی در نقض بر ابن راوندی به دلیل اعتراض او به جاحظ آن را ذکر کرده است [۱۶۰].
[۱۵۹] بخاری آن را روایت کرده است. ک(۶۲) ب(۵) جزء(۴) ص(۱۹۵). [۱۶۰] ج(۱) ص(۴، ۲۲۶-۲۲۸-۱۱۰) ج(۴) ص(۱۳۷).