خاندان و یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

فرقه‎ی ناجیه وصف حال اهل سنت و جماعت است نه رافضی‏ها و سایر فِرق

فرقه‎ی ناجیه وصف حال اهل سنت و جماعت است نه رافضی‏ها و سایر فِرق

حدیث فرقه‎ی ناجیه را صاحبان سنن همچون ابوداود، ترمذی و ابن ماجه و صاحبان مسانید همچون امام احمد و دیگران روایت کرده‏اند [۱۸۶].

تفسیر این حدیث از دو وجه روایت شده است: یکی این که هنگامی که از رسول خدا جدرباره‎ی فرقه‎ی ناجیه سؤال شد فرمود: «من كان على مثل ما أنا عليه اليوم وأصحابي». «کسانی هستند که بر آنچه که من و اصحابم امروز بر آن هستیم، باشند». در روایت دیگر فرمود: «هم الجماعة». «آنان جماعت هستند».

هر دوی این تفسیر‏ها با قول امامیه تناقض دارد، و اقتضا می‏کند که آنان خارج از این فرقه‎ی ناجیه هستند، چون آنان از جماعت مسلمانان خارج‌اند، و ائمه و بزرگان جماعت همچون حضرت ابوبکر، حضرت عمر و حضرت عثمان را همراه معاویه و پادشاهان بنی‏امیه و بنی‏عباس یا تکفیر می‏کنند و یا فاسق می‏دانند. آنان همچنین علما و پرهیزگاران اهل سنت و جماعت همچون مالک، ثوری، اوزاعی، لیث بن سعد، ابوحنیفه، شافعی، احمد، اسحاق، ابوعبید، ابراهیم بن ادهم، فضیل بن عیاض، ابوسلیمان دارانی و معروف کرخی و امثال این‏ها را یا تکفیر می‏کنند و یا فاسق می‏شمارند.

آنان بیشتر از هر کسی از شناخت سیره‎ی صحابه و اقتداء به آنان در دوران حیات پیامبر جبه دور هستند، و کسی جز عالمان به حدیث و منقولات و شناخت اخبار افراد ثقه، این را نمی‏شناسد.

آنان بیشتر از همه‎ی مردم نسبت به حدیث به دلیل کنار گذاشتن آن و دشمنی با اهل آن جهل و بی‌اطلاعی دارند.

پس اگر وصف فرقه‎ی ناجیه پیروی از صحابه در زمان رسول خدا جباشد، و این شعار اهل سنت و جماعت است، بنابراین، فرقه‎ی ناجیه همان اهل سنت و جماعت هستند.

سنت آن چیزی است که پیامبر جو یارانش در زمان خود حضرت بر آن بودند که شامل اقوال و کردار و تقریرات آن حضرت می‌شود.

اما جماعت کسانی‌اند که با هم اجتماع و یکپارچگی دارند و دینشان را فرقه فرقه نکرده و دچار حزب گرایی و گروه گرایی نشده‌اند. اما کسانی که دینشان را فرقه فرقه کرده و از فرقه‎ی ناجیه خارج هستند، خداوند، پیامبرش را از آنان مبرّا داشته است.

به این ترتیب، معلوم می‏شود که فرقه‎ی ناجیه وصف اهل سنت و جماعت است، و وصف رافضی‌ها نیست، و حدیث مذکور، فرقه‎ی ناجیه را به پیروی از سنتی که پیامبر جو یارانش بر آن بوده‏اند و به همراهی با جماعت مسلمانان، توصیف کرده است.

اگر گفته شود: در حدیث فرموده است: «علی مثل ما أنا علیه الیوم و أصحابی» بنابراین کسانی که پس از پیامبر از این طریق خارج شدند، بر روش فرقه‎ی ناجیه نیستند و عده‏ای از مسلمانان نیز مرتد شدند، از فرقه ناجیه نیستند.

در جواب می‏گوییم: بله، این طور است و مشهورترین مردم که مرتد شدند دشمنان حضرت ابوبکر صدیق سو پیروان آنان همچون مسیلمه کذاب و پیروان او و دیگران بودند، و رافضی‏ها آنها را دوست می‏دارند و می‏گویند: آنان بر حق بودند و حضرت ابوبکر صدیق به ناحق با آنان جنگید.

سپس کسانی که پیش از همه ارتدادشان آشکار بود، کسانی بودند که وقتی ادعای الوهیت حضرت علی سرا مطرح کردند، حضرت علی آنان را با آتش سوزاند. آنان سبئی‏ها پیروان عبدالله بن سبأ بودند که آشکارا به حضرت ابوبکر و حضرت عمر بدشنام می‌دادند.

اولین کس از منتسبین به اسلام که آشکارا ادعای نبوت کرد، مختار بن ابی عبید بود که از شیعیان بود.

بنابراین، معلوم شد که بیشترین کسانی که مرتد شدند از میان شیعیان بودند، و هیچ ارتدادی بدتر از ارتداد اهل غلو همچون نصیریه و مرتدین اسماعیلیه باطنیه و مانند آنان دیده نشده است.

این نشان می‌دهد که مرتدینی که همواره مرتد می‏مانند و به گذشته و جاهلیت خود باز می‏گردند بیشتر به رافضی‏ها می‌چسبد تا به اهل سنت و جماعت، البته اگر در میان‏شان مرتدی باشد.

این حدیث بیان می‌دارد که فرقه‎ی ناجیه باید از هفتاد و دو فرقه جدا شود و دلالت می‏کند که هفتاد و دو فرقه همگی از همدیگر جدا هستند همان گونه که فرقه‎ی ناجیه از این فرقه‏ها جداست. در این حدیث چیزی که دلالت بر اشتراک هفتاد و دو فرقه در اصول عقاید داشته باشد، وجود ندارد بلکه ظاهر حدیث جز مخالفت همه‎ی هفتاد و سه فرقه با همدیگر را نشان نمی‏دهد. در این صورت معلوم می‏شود این افتراق مایه‎ی نکوهش است نه ستایش، و خداوند به اجتماع و همبستگی امر کرده و از تفرقه و اختلاف نهی فرموده است؛ می‏فرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ[آال‌عمران: ۱۰۳]. «‏و همگی به رشته (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید». در جای دیگری می‏فرماید: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١٠٥ يَوۡمَ تَبۡيَضُّ وُجُوهٞ وَتَسۡوَدُّ وُجُوهٞۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَكَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ ١٠٦ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱبۡيَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِي رَحۡمَةِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١٠٧[آل‌عمران: ۱۰۵-۱۰۷]. «‏و مانند کسانی نشوید که (با ترک امر به معروف و نهی از منکر) پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند (آن هم) پس از آن که نشانه‌های روشن (پروردگارشان) به آنان رسید، و ایشان را عذاب بزرگی است. (به یاد آورید روزی را که در چنین) روزی، روهائی سفید و روهائی سیاه می‌گردند. و امّا آنان که (به سبب انجام کارهای بد در پیشگاه پروردگارشان شرمنده و سرافکنده و بر اثر غم و اندوه) روهایشان سیاه است (بدیشان گفته می‌شود:) آیا بعد از ایمان (فطری و اذعان به حق) خود کافر شده‌اید؟! پس به سبب کفری که می‌ورزیده‌اید عذاب را بچشید! ‏‏ و امّا آنان که (به سبب انجام کارهای شایسته در پیشگاه آفریدگارشان سرافرازند و بر اثر شادی و سرور) روهایشان سفید است، در رحمت خدای غوطه‌ورند و جاودانه در آن ماندگارند!‏».

حال که چنین است، پس هر یک از طوایف که از جماعت بیشتر متفرق شده باشد و در درون خود هم بیشتر تفرقه داشته باشد بیشتر از همه‎ی طوایف شایسته‎ی نکوهش است، و هر کدام که کمترین تفرقه را دارد و کمتر از جماعت جدا شده است، به حق نزدیک‏تر است. از آنجا که امامیه بیشتر از سایر فرقه‌ها از سنت و جماعت متفرق و دورند مخصوصاً آنان در داخل خودشان نیز بیشتر از همه‎ی فرقه‏های امت اختلاف دارند و حتی گفته می‏شود: آنان هفتاد و دو فرقه هستند، پس بیشتر از همه‎ی فرقه‌ها از حق به دورند.

حسن بن موسی نوبختی و سایرین راجع به تعداد فرقه‏های شیعه کتاب‌هایی تصنیف کرده‏اند.

اما اهل سنت و جماعت از هر طائفه‏ی مخالفش کم‌ترین اختلاف را دارند. آنان در میان اهل اسلام گروهی میانه رو هستند همان‌گونه که اهل اسلام در میان اهل ادیان میانه رو هستند.

اهل سنت و جماعت در باب صفات خداوند متعال بین اهل تعطیل و اهل تمثیل هستند. رسول خداجفرموده است: «خير الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا». «بهترین امور وسط آن‌هاست». در این صورت اهل سنت و جماعت بهترین فرقه‏هاست.

آنان در باب قدر بین اهل تکذیب و اهل استدلال و احتجاج به آن هستند.

در باب اسماء و احکام، بین وعیدیه و مرجئه هستند.

در باب صحابه بین غلات و جفاکاران هستند.

درباره‎ی حضرت علی همچون رافضی‏ها غلو نمی‏کنند و همچون خوارج او را تکفیر نمی‏کنند. آنان حضرت ابوبکر و حضرت عمر را همچون رافضی‏ها و حضرت عثمان و حضرت علی را همانند خوارج تکفیر نمی‏کنند.

دورترین مردم از این طایفه‎ی هدایت شده و نصرت داده شده رافضی‏ها هستند، چون آنان در میان طوایف اهل هوی و امیال که منتسب به قبله هستند، جاهل‏ترین و ظالم‏ترین طایفه هستند.

گمراهی و گناه در هیچ طایفه‏ای از طوایف امت بیشتر از رافضی‏ها نیست، همان‏گونه که هدایت و راهیابی و رحمت در هیچ طایفه‏ای از طوایف امت بیشتر از اهل حدیث و سنت نیست که جز رسول خدا جرا یاری و نصرت نمی‏رسانند. اهل سنت برگزیدگان پیامبرند و پیامبر پیشوای مطلق آنان است. آنانی که از قول کسی حمایت نمی‌کنند مگر این که از قول پیامبر تبعیت کنند، و مقصود آنان تنها نصرت و یاری رساندن به خدا و پیامبر است.

هر چند صحابه و سپس اهل حدیث و سنت به هدایت و دین حق شایسته‏ترند و بیش از همه‎ی طوایف از گمراهی و گناه به دور هستند، اما رافضی‏ها عکس این هستند.

ادعای رافضی‏ها و سایر اهل هوی و هوس و کفر و بسیاری از گروه‏های غیر از آنان مانند خوارج و بسیاری از معتزله و جهمیه این است که فقط آنان اند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند نه غیر آنان، همانند یهود و نصاری که می‏گویند: ﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١١١ بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١١٢[البقرة: ۱۱-۱۱۲]. «‏و گویند: جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز (کس دیگری) به بهشت در نمی‌آید. این آرزو و دلخوشیهای ایشان است (و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمی‌باشد). بگو: اگر راست می‌گوئید دلیل خویش را بیاورید. آری! هرکس خالصانه روبه خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او در پیش خدایش محفوظ است، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند گردید (و بهشت و سعادت اخروی در انحصار هیچ طائفه و نژاد خاصّی نیست)‏».

این امر به صورت عام برای هر کسی است که بر اساس اوامر خدا به خاطر او عمل می‏کند. پس عمل صالح، مورد امر واقع شده و سالم کردن نیت برای خدا، اخلاص برای خداوند است.

مراد از «اهل سنت» کسانی هستند که خلافت خلفای سه گانه را قبول دارند. بنابراین همه‎ی طوایف اسلامی به جز رافضی‏ها در این اصطلاح داخل می‏شوند.

و مراد از اهل حدیث و اهل سنت واقعی فقط کسانی هستند که صفات خداوند متعال را قبول داشته و معتقدند که قرآن مخلوق نیست و خداوند در آخرت دیده می‏شود، و قدر را قبول دارند و سایر اعتقاداتی که در نزد اهل حدیث و سنت معروف و مشهور هستند [۱۸۷].

[۱۸۶] ابوداود به نقل از معاویه روایت کرده که ‏گوید: رسول خداجاز میان ما برخاست و فرمود: «ألا إن من كان قبلكم من أهل الكتاب افترقوا على ثنتين و سبعين ملة وإن هذه الأمة ستفترق على ثلاث وسبعين، ثنتان وسبعون في النار وواحدة في الجنة وهي الجماعة» «بدانید کسانی از اهل کتاب که قبل از شما بودند به هفتاد و دو فرقه، پراکنده شدند و این امت به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهد شد که هفتاد و دو فرقه‎ی آن در آتش و یک فرقه در بهشت قرار خواهد گرفت که آن یک فرقه، جماعت است». ابوداود با شماره(۴۵۹۶) در سنت و باب شرح سنت استخراج کرده است: «كُلُّهُمْ فِى النَّارِ إِلاَّ مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِىَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِى»، ترمذی به شماره(۲۶۴۳) آن را استخراج کرده و در مسند امام احمد: در ج(۲) ص(۳۳۲) آمده است. نگا: کنز العمال: شماره(۱۰۵۳، ۱۰۵۵،۱۰۵۷،۱۰۵۹،۱۰۶۰). [۱۸۷] ج(۲) ص(۱۲۵، ۱۲۹، ۱۴۰) ج(۳) ص(۲۴۱، ۲۴۲) ج(۱) ص(۲۷۲) ج(۴) ص (۷۰).