برخی از دروغهای رافضیها بر خداوند و تحریف قرآن از جانب آنان
کسانی که اموری را که جزء دین خدا نیست، در آن داخل کرده و احکام شریعت را تحریف کردهاند، در هیچ گروه و طایفهای بیشتر از افراد موجود در میان رافضیها نیستند؛ چون رافضیها در دین خدا دروغهایی را به پیامبرجنسبت میدهند که کسی غیر از آنان چنین دروغهایی را نسبت نداده است، و امور راست و درستی را رد کردهاند که کسی غیر از آنان آنها را رد نکرده است. قرآن را طوری تحریف نمودهاند، که کسی آنگونه آن را تحریف ننمودهاست.
مثل این کلام آنان که میگویند: این کلام خداوند متعال که میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥﴾[المائدة: ۵۵]. «تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زکات مال به در میکنند»، دربارهی حضرت علی نازل شد؛ چون حضرت علی انگشتر خود را در نماز صدقه داد.
و منظور از این فرمایش خداوند: ﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ﴾[الرحمن: ۱۹]. «دو دریای (مختلف شیرین و شور، و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده است» حضرت علی و حضرت فاطمه ، و آیهی ﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢﴾[الرحمن: ۲۲]. «از آن دو، مروارید و مرجان بیرون میآید» حضرت حسن و حضرت حسین، و فرمودهی: ﴿وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ﴾[یس: ۱۲]. «و ما همه چیز را در کتاب آشکار (لوح محفوظ) سرشماری مینمائیم و مینگاریم» علی بن ابی طالبساست.
منظور از آیهی: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ وَءَالَ عِمۡرَٰنَ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٣﴾[آلعمران: ۳۳]. «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم (از قبیل: اسماعیل و اسحاق و یعقوب) و خاندان عِمران (از قبیل: موسی و هارون و عیسی و مادرش مریم) را از میان جهانیان برگزید»، خاندان ابوطالب است، و نام ابوطالب، عمران بوده است.
آیهی: ﴿ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾[التوبة: ۱۲]. «با سردستگان کفر و ضلال بجنگید»، حضرت طلحه وحضرت زبیر، و آیه ی: ﴿وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ﴾[الإسراء: ۶۰]. «و درخت نفرین شده (زقّوم را که در ته دوزخ میروید و خوراک بزهکاران است و مذکور) در قرآن» بنی امیه هستند.
منظور از آیهی: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗ﴾[البقرة: ۶۷]. «خدا به شما دستور میدهد که گاوی را سر ببرید» حضرت عایشه است. فرمودهی: و ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[الزمر: ۶۵]. «که اگر شرکورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود»، میان حضرت ابوبکر و حضرت علی در ولایت بود.
همهی این موارد و امثال آنها را در کتابهایشان دیدهام.
به طوری که حتی گروههایی که اطلاع کافی از دین اسلام ندارند، وقتی رافضیها به آنان میگویند: ما مسلمان هستیم، حتماً خواهند گفت: شما یک جنس دیگر هستید.
سپس از این طریق، اسماعیلیه و نصیریه در تأویل واجبات و محرمات وارد شدند و آنان پیشوایان تأویلی شدند که همان تحریف سخنان از جای اصلیشان است [۱۴۰].
[۱۴۰] ج(۲) ص(۱۱۱) ج(۲) ص(۱۱۱) ج(۴) ص(۱۱۰) ج(۱) ص(۲۰۹). مؤلف رحمه الله بعد از اینکه تفاسیر رافضیها را به این آیات ارائه میکند میگوید: و امثال این سخنان که هر کس به خدا و کتاب او ایمان داشته باشد، آنها را به زبان نمیآورد، و این بیشتر به هذیانگویی شباهت دارد تا به تفسیر قرآن، میگوید: از همین نوع است که کسی میگوید: ﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ﴾حضرت علی و حضرت فاطمه، ﴿بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا يَبۡغِيَانِ ٢٠﴾پیامبرج، ﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢﴾ حضرت حسن و حضرت حسین هستند. هر کس کوچکترین بهرهای از علم و عقل برده باشد به ضرورت به بطلان این تفسیر پی میبرد. ابن عباس این را نگفته است، و این از نوع تفسیری است که در تفسیر ثعلبی است، و آن را با اسنادی که مجهول و ناشناس هستند آورده، و اسناد آن از طریق سفیان ثوری شناخته شده نیست. این دروغی است که به سفیان نسبت داده شده است. ثعلبی میگوید: حسن بن محمد دینوری به من گفت: موسی بن محمد بن علی بن عبدالله برای ما روایت کرد و گفت: پدرم که حسن بن محمد بن علویه قطان است، از کتاب خود برای من خواند و من گوش میدادم: یکی از یاران ما روایت کرد که مردی از اهل مصر که طسم نامیده میشد، روایت کرد که ابوحذیفه به نقل از پدرش و او به نقل از سفیان ثوری روایت کرده که ﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ يَلۡتَقِيَانِ ١٩ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا يَبۡغِيَانِ ٢٠﴾ حضرت فاطمه و حضرت علی هستند و آیهی ﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢﴾حضرت حسن و حضرت حسین هستند. این اسناد کاملاً مبهم و تاریک است و چنین اسنادی قابل اثبات نیست، و کذب و دروغ بودن آن از چند وجه روشن میشود: اول: این موضوع در سورهی رحمن است، و این سوره به اجماع مسلمانان سورهی مکی است، در حالی که حضرت حسن و حضرت حسین در مدینه به دنیا آمدند. دوم: نامگذاری این دو نفر به دو بحر، و نام گذاری این یکی به لؤلؤ و دیگری به مرجان و قرار دادن نکاح به عنوان درهم آمیختن، چیزی است که نه به صورت حقیقت و نه به صورت مجاز در زبان عربی نمیگنجد بلکه همانطور که یک دروغ بر خدا و قرآن است، یک دروغ بر زبان هم است. سوم: در این آیه چیز زیادی که دلالت از آن چه که در سایر بنی آدم باشد، وجود ندارد. چهارم: خداوند در آیهی دیگری لفظ مرج البحرین را ذکر کرده ، و در سورهی فرقان میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ﴾[الفرقان: ٥٣] که اگر منظور او حضرت علی و حضرت فاطمه باشد، در این آیه به اجماع اهل سنت و شیعه مذمت یکی از آن دو آمده است. پنجم: خداوند میفرماید: ﴿بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا يَبۡغِيَانِ ٢٠﴾اگر منظور از آن دو حضرت علی و حضرت فاطمه باشد، برزخ میان آن دو به گمان آنان پیامبر و یا کس دیگری است که مانع میشود، تا یکی از آن دو به دیگری ستم نکند، و این بیشتر به مذمت شباهت دارد تا به مدح. ششم: همانگونه که ابن جریر و سایرین ذکر کردهاند علمای تفسیر برخلاف این برداشت اتفاق نظر دارند. ابن عباس میگوید: دریای آسمان و دریای زمین هر سال با هم برخورد میکند. و حسن میگوید: منظور دریای روم و فارس هستند ﴿بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ﴾همان الجزایر است، و این که میفرماید: ﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢﴾زجاج میگوید: از دریای شور خارج میشود و آن دو را با هم جمع کرده، چون وقتی از یکی از آن دو بیرون آید از هر دو بیرون آمده است، همانند این آیه: ﴿وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا﴾[نوح: ١٦] ابن جریر میگوید: به این دلیل میگوید: ﴿مِنۡهُمَا﴾ چون از صدفهای دریا و قطرات آسمان خارج میشود. و اما (لؤلؤ و مرجان) در موردشان دو قول وجود دارد: اول- مرجان چیزی کوچکتر از لؤلؤ است، دوم- لؤلؤ بزرگتر است. این قول اکثر علما است. ج(۴) ص(۶۶-۶۸). بیان بطلان بقیهی تفاسیرشان از برخی آیات ذکر شد. نگا: ج(۴) ص(۶۸-۸۰) هر کس بخواهد به آنجا مراجعه کند.