حدیث شماره ۲۴۱
(۱) حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حُجْرٍ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الْمِقْدَادِ بْنِ شُرَيْحٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِی الله عنها قَالَتْ: قِيلَ لَهَا: هَلْ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَتَمَثَّلُ بِشَيْءٍ مِنَ الشِّعْرِ؟ قَالَتْ: كَانَ يَتَمَثَّلُ بِشِعْرِ ابْنِ رَوَاحَةَ، وَيَتَمَثَّلُ بِقَوْلِهِ :
«وَيَأْتِيكَ بِالأَخْبَارِ مَنْ لَمْ تُزَوِّدْ».
۲۴۱ ـ (۱) ... مقداد بن شُریح، از پدرش، شُریح بن هانی حارثیس از عایشهل نقل میکند که از عایشهل پرسیده شد: آیا رسول خدا ج به چیزی از شعر استشهاد میفرمودند؟ عایشهل در جواب گفت: آن حضرت ج گاهی اوقات به اشعار عبدالله بن رواحهس استشهاد میجستند؛ و گاهی نیز به شعر شاعری دیگر(یعنی طرفة بن عبد) استشهاد میفرمودند که وی چنین سروده بود:
«وَیأتیك بالاخبار من لم تزوّد»؛ «به زودی، روزگار اخبار کسانی را برای تو میآورد که زاد و توشهای را برای آنها تهیه ندیدهای».
&
«یتمثّل»: استشهاد میجست.
«شعر»: سخن منظوم، کلام موزون، سخنی که دارای وزن و قافیه باشد.
«ابن رواحة»: عبدالله بن رواحة بن ثعلبة بن امریء القیس. وی از قبیلهی خزرج انصار، و یکی از یاران بزرگوار و جان نثار آن حضرت ج بود.
در کنیهی وی اختلاف است: برخی ابومحمد، برخی ابورواحه و برخی ابوعمرو گفتهاند. و مادرش: کبشة دختر واقد بن عمرو، از قبیلهی بنی حارث خزرجی بود.
ابن رواحهس یکی از شاعران مشهور پیامبر ج نیز میباشد که در تمام جنگها و غزوات دوشادوش پیامبر ج پیکار نمود و به سال هشتم هجری، در جنگ موته، به درجهی رفیع شهادت نائل آمد. خاطر نشان میشود که وی، دایی نعمان بن بشیرس نیز میباشد.
«و یتمثل بقوله»: و پیامبر ج گاهی نیز به شعر آن مرد قبیلهی قیس، یعنی «طرفة بن عبد» استشهاد میفرمود که گفت ...
و مراد از «قوله»: قول طرفة بن عبد است که نامش «عمرو» میباشد؛ و چون مشهور و معروف بوده، در روایت اسمی از آن برده نشده است؛ زیرا طرفة بن عبد، یکی از شاعران بزرگ دورهی جاهلی به شمار میآید که همین مصراع بیت او، از زمرهی مشهورترین قصاید، و از معلّقات هفتگانه است.
«ویأتیك بالاخبار من لم تزوّد»: این بخش از شعر، مصرع دوم بیت است؛ و بیت کامل چنین است:
ستبدی لك الایام ما کنت جاهلاً
و یأتیك بالاخبار من لم تزوّد
«به زودی روزگار برای تو حقایقی را که نمیدانی آشکار و هویدا میسازد، و اخبار کسانی را برای تو میآورد که زاد و توشهای را برای آنها تهیه ندیدهای».
«شعر»: کسانی که شعر را میشنوند و با شعر و شاعری سر و کار دارند و در کنار آن روح و جان خود را با اشعار حکمی و اخلاقی و عرفانی، طراوت و نشاط میبخشند، آن قدر مجذوب شعر میشوند که آن را لازمهی زندگی خود دانسته و در حدّ یک محبوب و معشوق به آن عشق میورزند و به آن ایمان دارند و جدایی از آن را جدایی روح از تن میدانند.
بدون شک ذوق شعر و هنر شاعری، مانند همهی سرمایههای وجودی انسان در صورتی ارزشمند است که در یک مسیر صحیح به کار افتد و از آن بهرهگیری مثبت و سازنده شود؛ امّا اگر به عنوان یک وسیلهی مخرّب برای ویران کردن بنیاد اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به فساد و بیبند و باری مورد استفاده واقع شود، و یا انسانها را به پوچی و بیهودگی و خیال پروری سوق دهد، یا تنها یک سرگرمی بیمحتوا تلقّی گردد. بیارزش و حتّی زیانبار است.
به هر حال، ارزیابی اسلام در مورد شعر و شاعری، روی «هدفها» و «جهتگیریها» و «نتیجهها» است؛ شعر وسیله است و معیار ارزیابی آن هدفی است که شعر در راه آن، به کار گرفته میشود.
امّا متأسفانه در طول تاریخ، ادبیات اقوام و ملل جهان، از شعر سوء استفادهی فراوان شده است، و این ذوق لطیف الهی در محیطهای آلوده آنچنان به ننگ کشیده شده است که گاه از مؤثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است؛ مخصوصاً در عصر جاهلیّت که دوران انحطاط فکری و اخلاقی قوم عرب بود؛ «شعر»، «شراب» و «غارت و جنگ» همواره در کنار هم قرار داشتند.
ولی چه کسی میتواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ؛ حماسههای فراوان آفریده است، و گاه قوم و ملتی را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده که بیپروا از همه چیز بر صف دشمن زده و قلب او را شکافتهاند.
و چه کسی میتواند انکار کند که گاه یک شعر اخلاقی آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ میکند که یک کتاب بزرگ و پُرمحتوا کار آن را انجام نمیدهد.
آری؛ همانگونه که در حدیث معروف از پیامبرگرامی اسلام ج نقل شده: «انّ من الشعر لحکمة، وانّ من البیان لسحراً»؛ [مشکاة المصابیح] «بعضی از اشعار، حکمت است و پارهای از سخنان، سحر است»؛ گاهی اشعار غوغا به پا میکند.
گاه کلماتِ موزونِ شاعرانه، برندگی شمشیر و نفوذ تیر را در قلب دشمن دارد؛ چنانکه در حدیثی از پیامبر اسلام ج میخوانیم در مورد چنین اشعاری فرمود: «والذي نفس محمد ج بیده فکأنّما تنضوهم بالنبل»؛ [مسند احمد] «به آن کسی که جان محمدج در دست قدرت او است! با این اشعار گویی تیرهایی به سوی آنها پرتاب میکنید».
این سخن را آنجا فرمود که دشمن با اشعار هجوآمیزش برای تضعیف روحیهی مسلمانان تلاش میکرد؛ پیامبر ج دستور داد که در مذمّت آنان و تقویت روحیهی مؤمنان، شعر بسرایند.
و در مورد حسان بن ثابتس که مدافع اسلام بود، فرمود: «اهجهم فانّ جبرئیل معك»؛ «آنها را هجو کن که جبرئیل با تو است». [مسند احمد]
مخصوصاً هنگامی که «کعب بن مالک»، شاعر با ایمانی که در تقویت اسلام شعر میسرود، از پیامبر ج پرسید: ای رسول خدا! دربارهی شعر، این آیه نازل شده است: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤﴾[الشعراء: ۲۲۴]؛ «شاعران، کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند»؛ حال شما بفرمائید که با این آیهی مذمّتآمیزِ نازل شده، چه کنم؟ پیامبر ج فرمود: «انّ المؤمن یجاهد بنفسه وسیفه ولسانه» [تفسیر قرطبی ج۷ ص۴۸۶۹]؛ «مؤمن، با جان و شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد میکند».
به هر حال، در طول تاریخ، شعرای با ایمان و پُر همّتی بودند که باج به فلک نمیدادند و این قریحهی ملکوتی را در طریق آزادی و آزادگی انسانها و پاکی و تقوا، و مبارزه با دزدان و غارتگران و جبّاران و دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین به کار گرفتند و به اوج افتخار رسیدند.
این گروه از شعراء، گاهی در دفاع از حق، اشعاری سرودند که با هر بیتی، بیتی در بهشت برای خود خریدند. و گاه برای ایجاد حرکت در تودههای رنجیده که احساس حقارت میکردند، اشعاری میسرودند و شور و حماسه و هیجان میآفریدند. اینچنین شاعرانی، مورد تأیید خدا، رسول خدا و قرآن میباشد.