ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد دوم

فهرست کتاب

حدیث شماره ۳۹۹

حدیث شماره ۳۹۹

(۱) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ، حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ الْحَارِثِ، أَخِي جُوَيْرِيَةَ ـ لَهُ صُحْبَةٌ ـ قَالَ: مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا سِلاَحَهُ، وَبَغْلَتَهُ، وَأَرْضًا جَعَلَهَا صَدَقَةً.

۳۹۹ـ(۱)... عمرو بن حارثس ـ یکی از یاران پیامبر ج و برادر ام المؤمنین جویریّه، همسر گرامی رسول خدا ج ـ گوید: رسول خدا ج پس از خویش چیزی باقی نگذاشتند، جز از سلاح و استر خویش، و زمینی که آن را صدقه نهاده بودند.

«له صحبة»: عمرو بن حارثس اندکی افتخار مصاحبت پیامبر ج را داشته است.

«سلاحه»: سلاح پیامبر ج.

«بغلته»: استر و قاطر پیامبر ج.

رسول خدا ج در دوران زندگانی خویش، اموال قابل توجهی نداشتند و آنچه داشتند درباره‌ی آن اعلام فرموده بودند: «لا نورث ما ترکنا صدقة»؛ «کسی از ما پیامبران ارث نمی‌برد؛ آنچه از خود بر جای گذاریم، صدقه است».

و در حدیثی عایشهل می‌گوید: «آن حضرت ج نه درهمی از خود بر جای گذاشتند و نه دیناری، نه شتری و نه گوسفندی».

به هر حال، آنچه از ایشان باقی مانده بود؛ سه چیز بود: زمین، مرکب و سلاح جنگی.

زمین:

زمینی که عمروبن حارث آن را ذکر کرده است، عبارت از چند باغ در مدینه، خیبر و فدک بود. و منظور از باغ مدینه: باغی است که متعلق به بنونضیر و یا باغی که متعلق به یک نفر یهودی به نام «مخیرق» بود و در سال سوم هجری هنگام غزوه‌ی اُحُد به طور وصیّت به آن حضرت ج هبه کرده بود. ولی از روایات صحیح ثابت است که این باغ را آن حضرت ج در همان موقع، میان مستحقین تقسیم کرده بود.

درباره‌ی «فدك» و خیبر میان شیعه و اهل سنت و جماعت، اختلاف نظر وجود دارد. شیعه می‌گوید: این باغ در ملکیت آن حضرت ج بوده است و به طور ارث میان اهل بیت می‌بایست تقسیم می‌شد.

اهل سنت و جماعت می‌گویند: فدک و خیبر ملک شخصی رسول خدا ج نبودند؛ بلکه مال بیت المال بودند که تولیّت آن‌ها در دست ایشان بود و اگر ملک شخصی آن حضرت ج باشند در این باره خود ایشان فرموده‌اند: «آنچه از ما باقی ماند، صدقه است».

و آن حضرت ج در زمان حیات خویش، درآمد این سه زمین را در مصارف مختلف خرج می‌کردند: درآمد فدک، وقف مسافران بود، و درآمد خیبر به سه قسمت تقسیم می‌شد، دو قسمت متعلق به عموم مسلمانان و یک قسمت برای مخارج یک ساله‌ی ازواج مطهرات اختصاص داده شده بود و آنچه اضافی می‌شد، میان مهاجرین فقیر و مسکین تقسیم می‌شد.

و عمر بن خطابس در زمان خلافت خویش، بر اثر اصرار عباس و علیب زمین مدینه را در تولیّت آن‌ها قرار داد، ولی علی بن ابی طالبس آن را به تصرف خود در آورد. خیبر و فدک تا زمان خلافت عمربن عبدالعزیزس در اختیار حکومت اسلامی قرار داشت.

جانوران:

سیره نگاران در بیان این‌که آن حضرت ج چه قدر دام و چهار پا داشتند، راه اغراق را پیموده‌اند. طبری نام و حالات آن‌ها را به طور مفصّل نوشته است و اگر نوشته‌ی طبری معتمد قرار می‌گرفت، بسیار جالب بود؛ لیکن تمام روایات طبری در این مورد بدون استثناء از واقدی اخذ شده‌اند.

از میان مؤلفان گذشته که در بین آنان محدثین بزرگ هم دیده می‌شوند، همانند: علامه یعمری، مغلطایی، حافظ عراقی و غیره نیز این موضوع را به طور مفصل نوشته‌اند و چون آن‌ها اغلب سلسله‌ی سند خود را ذکر نمی‌کنند، اکثر علماء بنا بر اعتماد بر آن‌ها، آنچه را ذکر کرده‌اند، صحیح می‌دانند. ولی پس از تحقیق و بررسی معلوم می‌شود که منبع تمام این روایات واقدی است و دیگر منبع مستندی وجود ندارد (و واقدی نیز فردی بسیار ضعیف است.)

در حالی که در روایات صحیح چنین نقل شده است:

عایشهل گوید: «از آن حضرت ج نه دیناری باقی ماند و نه درهمی، نه شتری و نه گوسفندی». [ابوداود]

و عمرو بن حارث نیز گفت: «از آن حضرت ج جز استر سفید رنگ، سلاح و زمینی که آن را وقف کرده بود، چیزی ترکه نمانده است.» [ترمذی و بخاری]

از این روایات معلوم می‌شود که فقط یک مرکب از آن حضرت ج باقی مانده بود. پس با وجود این روایاتِ صحیح و مستند، آنچه طبری و دیگران در مورد کالاها و چهار پایان آن حضرت ج ذکر کرده‌اند که در واقع با شأن رسالت آن حضرت ج نیز سازگاری ندارد، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.

از تحقیق و بررسی احادیث صحیح، این قدر مسلم است که علاوه بر فهرست مختصری که عمرو بن حارثس از اموال آن حضرت ج ذکر کرده است، اموال دیگری نیز آن حضرت ج داشته‌اند؛ اما تضادّی میان این دو وجود ندارد؛ زیرا که عمرو بن حارثس مدعی این است که پیامبر ج هنگام وفات دارای این اموال بوده‌اند، و ممکن است قبل از وفات، آن حضرت ج طبق معمول بعضی از دارایی‌های خود را هبه یا صدقه کرده‌اند.

به هر حال، بر اساس روایات صحیح، در اوقات مختلف آن حضرت ج دارای چهار پایان ذیل بوده‌اند:

۱- «لخیف»: اسبی که در باغ ابی بن عباس بسته می‌شد.

۲- «عفیره»: یک رأس الاغ.

۳- «عضباء و قصواء»: یک ماده شتر راهوار. پیامبر ج این ماده شتر را هنگام هجرت از ابوبکرس خریده بودند و در سفر هجرت مرکب آن حضرت ج بود و هنگام ورود به مدینه در خانه‌ی ابوایوب انصاری نزول کرده بود. و پیامبر ج خطبه‌ی حجة الوداع را در حالی که بر آن سوار بودند، ایراد کرده بودند.

۴- «تیه» یا «دُلدُل»: نام استری است که در روایت عمرو بن حارث بدان اشاره شد. این استر را مقوقس مصر برای آن حضرت ج به عنوان هدیه، ارسال کرده بود.

سلاح‌های جنگی:

با وجود زهد و قناعتی که رسول خدا ج داشتند، ولی سلاح‌های ذیل برای جهاد نزد ایشان وجود داشت:

نه قبضه شمشیر به نام‌های: مأثور، عصب، ذوالفقار، قلعی، تبار، حتف، مخذم، قضیب و صمصامة .

هفت زره به نام‌های: ذات الفضول، ذات الوشاح، ذات الحواشی، سعدیه، فضه، تبرا، خزنق .

شش قبضه تیرکمان به نام‌های: زوراء، روحاء، صفراء، بیضاء، کتوم، شداد .

آن حضرت ج سپری داشتند که به آن «موشح» می‌گفتند؛ و یک «خود» دیگری نیز داشتند که به آن «سبوغ» می‌گفتند؛ سه جبّه داشتند که در جنگ‌ها می‌پوشیدند و یکی از آن‌ها دیبای سبز رنگ بود. یک عَلَم سیاه به نام «عقاب» و عَلَم‌های دیگر زرد رنگ و سفید رنگ نیز داشتند.