حدیث شماره ۳۴۰
(۱۱) حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ ـ وَهُوَ ابْنُ صَبِيحٍ ـ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ الرَّقَاشِيُّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِی الله عنه: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَجَّ عَلَى رَحْلٍ رَثٍّ، وَقَطِيفَةٍ كُنَّا نَرَى ثَمَنَهَا أَرْبَعَةَ دَرَاهِمَ، فَلَمَّا اسْتَوَتْ بِهِ رَاحِلَتُهُ قَالَ: «لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ لاَ سُمْعَةَ فِيهَا وَلاَ رِيَاءَ».
۳۴۰ ـ (۱۱)... انس بن مالکس گوید: رسول خدا ج حج گزاردند در حالی که سوار بر شتری بودند که جهاز کهنه و فرسودهای داشت و بر آن جهاز فرسوده، نیز قطیفه و بالاپوشی(ساده و ناچیز) بود که ما چنین میپنداشتیم که چهار درهم هم ارزش ندارد؛ و چون رسول خدا ج بر پشت آن چهارپا قرار گرفتند و بر آن سوار شدند، با خود این کلمات را زمزمه فرمودند:
«لبیك بحجة لا سمعة فیها و لا ریاء»؛ «پروردگارا ! گوش به فرمان تو هستم؛ و احرام به حجّی میبندم که در آن هیچگونه شهرت و آوازه و ریا و تظاهری نباشد و آن را خاصّ خویش قرار بده».
«رحل»: جهاز شتر.
«رثّ»: کهنه و فرسوده.
«قطیفة»: پارچه، بالاپوش، جامه یا پارچهی پُرزدار.
«کنّا نری»: ما میپنداشتیم، به گمان ما.
«ثمنها»: ارزش و قیمت آن.
«فلمّا»: چون، وقتی که، هرگاه.
«استوت به راحلته»: رسول خدا ج بر پشت آن چهار پا قرار گرفت و بر آن سوار شد.
«راحلة»: شتر نیرومند در بار بردن و سفر کردن؛ برای مذکر و مؤنث است و تاء برای مبالغه میباشد.
«لبّیک»: گوش به فرمان تو هستم. و واژهی «لبیك»، مصدری است منصوب که برای تأکید، تثنیه شده است.
«سمعة»: شهرت و آوازه؛ اینکه شخص کار نیکو بکند و خود را در اَفواه مردم بیاندازد تا به نیکوکاری مشهور شود.
«ریاء»: خود را به نیکوکاری جلوه دادن بر خلاف حقیقت؛ تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی؛ عمل نیک برای جلب نظر مردم کردن نه به جهت رضای خدا.