حدیث شماره ۳۸۶
(۲) حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ مَسْعَدَةَ الْبَصْرِيُّ، حَدَّثَنَا سُلَيْمُ بْنُ أَخْضَرَ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كُنْتُ مُسْنِدَةً النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى صَدْرِي، أَوْ قَالَتْ: إِلَى حِجْرِي، فَدَعَا بِطَسْتٍ لِيَبُولَ فِيهِ، ثُمَّ بَالَ فَمَاتَ.
۳۸۶ ـ (۲) ... عایشهل گوید: من رسول خدا ج را به سینه یا آغوش خویش تکیه داده بودم که آن حضرت ج طشتی را خواستند تا در آن ادرار بکنند؛ آنگاه در آن طشت ادرار کردند و پس از آن رحلت فرمودند.
«مُسنِدَة»: تکیه دهنده.
«صدری»: سینهی من.
«حِجری»: حِجر: از زیر بغل تا تهیگاه، آغوش.
«طستٍ»: طشت.
«بال»: ادرار کرد.
«ثمَّ بال فمات»: در روایتی دیگر آمده است: سر پیامبر ج بر دامان من بود، و طشت خواست و ادرار کرد و ناگاه به یک سو خم شد در حالی که در دامان من بود و رحلت کرده بود و من نفهمیده بودم.
در روایتی دیگر چنین آمده است: عایشهل گوید: از نعمتهای خداوندی بر من این است که رسول خدا ج در خانهی من و به روزی که نوبت من بود و میان سینه و گلوی من وفات یافت و در این مورد به هیچ کس ستمی نکردم. (یعنی نوبت کسی را ضایع نکردم.)
و در روایتی دیگر آمده است: پیامبر ج در خانهی من و میان سینه و گلویم وفات یافت؛ هرگاه پیامبر ج بیمار میشد، جبرئیل÷ از برای بهبود ایشان دعایی میخواند. خواستم آن دعا را بخوانم، گوشهی چشم به آسمان کرده و فرمودند: در برترین دوست. گوید: در این هنگام عبدالرحمن بن ابیبکرس درآمد و مسواکی تازه در دست داشت. پیامبر ج بر آن مسواک نگریست، پنداشتم آن را میخواهد. گوید: سر مسواک را جویده ملایم و ریش ریش کردم و بدیشان دادم. به بهترین نحو مسواک فرمود و چون خواست آن را پس بدهد، یا مسواک از دست ایشان افتاد، یا دست ایشان از حرکت افتاد. و خداوند در آخرین ساعت زندگی ایشان و اولین روز آخرت، آب دهان من و رسول خدا ج را درهم آمیخت.