حدیث شماره ۳۳۵
(۶) حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ، أَنْبَأَنَا عَفَّانُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِی الله عنه قَالَ: لَمْ يَكُنْ شَخْصٌ أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.
قَالَ: وَكَانُوا إِذَا رَأَوْهُ لَمْ يَقُومُوا، لِمَا يَعْلَمُونَ مِنْ كَرَاهَتِهِ لِذَلِكَ.
۳۳۵ ـ (۶)... انس بن مالکس گوید: محبوبترین و دوست داشتنیترین فرد از دیدگاه صحابه، شخص پیامبر ج بود؛ و هیچ کس در نظر آنان از رسول خدا ج محبوبتر نبود؛
انس بن مالکس گوید: (با وجود اینکه پیامبر ج محبوبترین فرد در نظر صحابه بود باز هم) هرگاه که رسول خدا ج را میدیدند، پیش پای ایشان از جای بر نمیخاستند (همچنانکه افراد، پیش پای پادشاهان از جای بر میخیزند)؛ چون میدانستند که پیامبر ج از این کار خوششان نمیآید.
«احبّ»: دوست داشتنی تر، محبوب تر.
«لم یقوموا»: پیش پای پیامبر ج بر نمیخاستند.
«کراهته»: بد دانستن پیامبر ج این کار را.
حال سؤال اینجاست که آیا برخاستن به خاطر کسی که میآید یا وارد میشود یا عبور میکند، بدعت است یا مشروع؟
در پاسخ بدین سؤال باید گفت که:
علماء و صاحب نظران اسلامی با همدیگر اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنها برخاستن را به طور مطلق منع کردهاند؛ از جمله: احمد بن محمد ازدی معروف به «ابن الحاج»؛ و استدلال کردهاند به روایتی که ابوداود و ابن ماجه از ابواُمامهس روایت کردهاند که گوید:
«رسول خدا ج بر ما وارد شد در حالی که بر عصایش تکیه کرده بود. از جای خود برخاستیم؛ آن حضرت ج فرمود: بلند نشوید آن طور که عجمها در مقابل یکدیگر بلند میشوند.»
به فرضِ صحت این حدیث، آنچه که از آن در این حدیث نهی شده، برخاستن به طور مطلق نیست، بلکه از برخاستن مانند عجمها که با نوعی تعظیم همراه بوده است منع شده، همانطور که از ظاهر حدیث بر میآید که پیامبر ج فرمود: «آنطور که عجمها بر میخیزند، برنخیزید.»
و اگر مراد رسول خدا ج نهی از برخاستن به خاطر احترام بود، فقط میفرمود: «برنخیزید.» اما اینکه آن را با قید عجمها گفته است، برای این است که حضرت ج احساس کرده که صحابه مانند آنها برخاستهاند.
و نیز استدلال کردهاند به روایتی که معاویهس نقل کرده که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که دوست داشته باشد که مردم برای او دست به سینه بایستند، باید جای خود را از آتش بگیرد.» [ابوداود و ترمذی]
ولی به این حدیث دو جواب داده شده است:
۱- این حدیث بر منع برخاستن دلالت نمیکند بلکه بر حذر میدارد صاحب منصبی را که دوست دارد برای او برخیزند و به آن فخر و مباهات کند و دچار غرور شود.
۲- روایت نهی نمیکند از برخاستنی که به خاطر احترام باشد بلکه نهی میکند از اینکه کسی بنشیند و دیگران در اطراف او دست به سینه بایستند همانطور که در مقابل پادشاهان عجم میایستادند. این معنایی است که مُنذری و خطّابی و طبرانی و امام نووی آن را ترجیح دادهاند. مؤیّد آن روایتی است که طبرانی در کتاب أوسط از انس بن مالکس روایت میکند که:
«یقیناً هلاک شدند کسانی که قبل از شما بودند به خاطر اینکه آنها پادشاهانشان را بزرگ میداشتند اینطور که آنها مینشستند و اینها سر پا میایستادند.»
و اکثریت فقهاء و صاحب نظران اسلامی میگویند: هرگاه برخاستن به خاطر نیکی و احترام باشد نه به خاطر تعظیم و بزرگداشت، جایز است و استدلال کردهاند به دلائل ذیل:
۱- بخاری از ابوسعید خدریس روایت میکند که طایفهی بنی قریظه به قضاوت و داوری سعد بن معاذس راضی و خوشنود شدند، پیامبر ج هم به دنبال او فرستاد. سعد آمد و حضرت ج فرمود: برای آقایتان برخیزید. و این امری است برای برخاستن به احترام سعد بن معاذس .
قاضی عیاض میگوید: این برخاستن آن نیست که پیامبر ج از آن نهی کرده، بلکه نهی از این شده که کسی بنشیند و دیگران در اطراف او چون مجسّمه راست بایستدند تا زمانی که او نشسته است.
۲- نسائی و ابوداود و ترمذی و ابن حبّان و حاکم نیشابوری، از عایشه دختر طلحه و او از ام المؤمنین عایشهی صدیقهل روایت کردهاند که: وقتی رسول خداج دید دخترش فاطمهل میآید به او خوش آمد گفت و برخاست و او را بوسید و دستش را گرفت و در جای خود نشاند.
۳- وقتی که جعفرس از حبشه آمد، پیامبر ج در خیبر بود به احترام او برخاست و او را بوسید و فرمود: نمیدانم برای کدام یک از این دو خوشحال باشم؛ برای ورود جعفر یا برای فتح خیبر.
۴- ام المؤمنین عایشهل روایت میکند که: چون زید بن حارثهس وارد مدینه شد، پیامبر ج در منزل بود؛ در زد، پیامبر ج به استقبال او رفت و او را در آغوش گرفت و بوسید.
۵- ابوداود، از ابوهریرهس روایت میکند که: پیامبر ج با ما صحبت میکرد، وقتی که برخاست ما هم برخاستیم تا دیدیم که وارد خانه شد.
۶- برخاستن به خاطر نیکی و احترام کسی، مصداق این احادیث است:
الف) «اَنزلوا الناس منازلهم»؛ «با توجه به منزلت مردم از آنها پذیرایی کنید».
ب) «اِنَّ مِن اِجلال الله تعالی، اکرام ذی الشیبة المسلم»؛ «یقیناً گرامی داشتن پیرمرد مسلمان، نشانهی بزرگداشت خداوند است».
ج) «لیس منّا من لم یرحم صغیرنا ولم یعرف شرف کبیرنا»؛ «از ما نیست کسی که به کوچک ما رحم نمیکند و قدر و منزلت بزرگ ما را نمیشناسد.»
۷- برخاستن به عنوان احترام، کاری است که فطرت سلیم انسان آن را میپذیرد و قلباً به آن مایل است و عقل نیز آن را تأیید میکند و با مبادی و اصول اسلام که دعوت به احترام و محبت میکند هماهنگ است.
و ابن رشد، برخاستن به هنگام ورود یا عبور کسی را به چهار قسم تقسیم کرده است:
۱- حرام: و آن برای کسی است که میخواهد برای او بایستند در حالی که احساس بزرگی و فخر و مباهات میکند بر کسانی که ایستادهاند.
۲- مکروه: و آن برای کسی است که نمیخواهد بر کسانی که ایستادهاند بزرگی و فخر و مباهات کند، ولی بیم آن دارد که دچار آن شود؛ و وقتی که در فرد حالتی شبیه به جبّاران باشد.
۳- جائز: و آن وقتی است که به خاطر نیکی و احترام و اکرام انجام میگیرد برای کسی که توقّع آن را ندارد و شبیه جابران نیست بلکه متواضع است.
۴- مندوب: و آن برای کسی است که از سفر برگشتنه و با ورود او خوشحال میشوند و میخواهند به او خوش آمد گویند و یا خیری برای او حاصل شده و میخواهند به او تبریک گویند و یا دچار مصیبتی شده و به او تسلیت میگویند.