حدیث شماره ۴۱۵
(۱۱) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، حَدَّثَنَا النَّضْرُ بْنُ شُمَيْلٍ، أَنْبَأَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ قَالَ: هَذَا الْحَدِيثُ دِينٌ، فَانْظُرُوا عَمَّنْ تَأَخُذُونَ دِينَكُمْ.
۴۱۵ ـ (۱۱) ... ابن سیرین/ گوید: این روایات و احادیثی که از رسول خدا ج نقل شده است، دین است؛ و باید بنگرید که از چه کسی این دین را دریافت میدارید.
«هذا الحدیث»: این حدیثی که از پیامبر ج روایت شده است.
«دین»: آیین. کیش. ملت. مذهب. اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح؛ و اسم است برای تمام آنچه که بدان پرستش خدا کرده شود.
امام ترمذی/ کتاب «الشمائل المحمدیة» را با نقل دو گفتار از بزرگان و طلایهداران عرصهی علم و دانش و حکمت و فرزانگی و روایت و درایت به پایان رسانده که هر دو گفتار، بیانگر اهمیّت دادن به رجال سند حدیث و متن روایت است.
متخصّصان علم حدیث از قدیم الایام، قواعد و اصولی را جهت دریافتِ روایت و درایتِ صحیحِ حدیث وضع نمودهاند و امروز به عنوان یک علم مستقل که حاوی چندین نوع دانش است به نام «علوم الحدیث» قرار گرفته است.
از نخستین قواعد این علوم حدیث نیز این است که بدون «سند صحیح»، هیچ حدیثی پذیرفته نشود، و باز روایت کسی که بگوید: «قال رسول الله» پذیرفته نیست مگر اینکه آن راوی از صحابهی کرامش باشد که پیامبر ج را دیده و از او حدیث را استماع نموده باشد؛ (چرا که همهی صحابهها، عادل هستند.)
و اما روایت حدیث پیامبر ج از غیر صحابی قطعاً باید سلسله سند روایت، به صحابی متصل شود و در سند از راویانِ عادل از عادل تا به ذکر یکی از اصحاب که راویِ نخستین است اقدام نموده باشد. باز لازم است که زنجیرهی راویان چنان به هم متصل گردد که هر کدام، روایت را مستقیماً از طبقهی مافوق خود دریافت نموده باشد که هرگاه در زنجیرهی سند، در اول، یا در وسط و یا در آخر، حلقهای افتاده باشد (یعنی یک راوی و یا راویانی ساقط شده باشد)، آن روایت پذیرفته نخواهد شد.
علمای اسلام به این زنجیرهی راویان که حلقههای آن به هم متصل باشند، «اسناد» یا «سند» گویند. و در همان عصر نخست و به طور قطع از اوایل قرن فتنه، یعنی دورهی خلافت عثمان بن عفانس و بعد از آن که اهواء و حزبگرایی، امت اسلامی را در برگرفت، تشدید و سخت گیری در روایت حدیث اِعمال گردید.
محمد بن سیرین/ میگوید: «امت در ابتدا دربارهی سند حدیث سؤال نمیکردند، ولی هنگامی که فتنه در میان امت روی داد، از آن تاریخ مردم به راویان حدیث میگفتند: رجال سند خود را بیان کنید تا ببینند اگر رجال سند از اهل سنت و جماعت باشند آن را بگیرند و اگر از مبتدعین باشد، از روایت آن اجتناب ورزند». [مسلم و ترمذی]
و عبدالله بن مبارک/ میگوید: «اسناد [درخواست سلسله سندِ پیوسته تا منبع حدیث] از دین است و اگر اسناد نمیبود هر کس هر چه را میخواست میگفت.» [الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم رازی ۱/۱۶]
و بر محققان و پژوهشگران تاریخ ادیان و ملتها نیز پوشیده نیست که شرط گرفتن «سند صحیح متصل» تا به منبع اولی در نقل «علم دین» و «علم نبوت» همانگونه که بزرگان ما گفتهاند، از خصوصیات این امت اسلامی است نه سایر ادیان.
نباید خوانندهای که از فرهنگ و تمدّن اسلامی دور است، گمان کند که امّت اسلامی هر گونه سند و اسناد در حدیث را پذیرفتهاند و هر کسی میتوانسته است برای دیگران، سلسلهای از نامهای راویانِ به ظاهر مؤثق را تا صحابی و تا پیامبر ج ردیف کند، بلکه باید دانست که از نظر امت اسلامی ـ و به ویژه علمای متخصّص ـ اسنادی در روایت حدیث پذیرفته است که دارای شرایط زیر باشد:
۱- هر کدام از راویان سلسله سند، باید مشخص و معلوم الحال باشند. به عبارت دیگر، از لحاظ شخصیت و سیرت، معلوم و معروف باشند؛ و هیچ سندی که در آن گفته شود: «فلانی از یک نفر و یا از شیخ فلان قبیله و یا از فرد مؤثقی بر ما روایت کرده» بدون ذکر نام، پذیرفته نخواهد شد.
همچنین راوی سندی که ندانیم کیست؛ اهل کدام دیار است؛ استادان او چه کسانی هستند؟ شاگردان او چه کسانی هستند؟ کجا زیسته و تا چه مدت زنده بوده است؟ کجا و چه وقت وفات یافته است و به اصطلاح علوم حدیث، «مجهول العین» باشد، روایت او پذیرفته نخواهد شد.
همچنین راویای که ذات و شخصیت او شناخته شود، ولی از احوال و صفات او از لحاظ خیر یا شرّ و مثبت یا منفی بودن اطلاعی نداشته باشیم، که در اصطلاح علم الحدیث چنین شخصی را «مجهول الحال» و یا «مستور الحال» مینامند، باز روایت او پذیرفته نیست.
۲- راوی باید متصف به عدالت باشد. معنی عدالت مربوط به دین، اخلاق و امانتداری راوی در آنچه روایت و نقل میکند میباشد. به طوری که گفتار و رفتار راوی، گویای خوف و خشیّت او از خداوند متعال باشد و از حساب و مجازات روز قیامت بیم داشته باشد و از دورغ و مبالغه گویی و تحریف جداً پرهیز نماید.
امت اسلامی ـ به ویژه محدثین ـ احتیاط بسیار شدیدی را در سلسلهی راویان اِعمال نمودهاند. آنان احادیث را به خاطر کمترین شبههای در سیرت و شخصیت راوی، ردّ نمودهاند و هرگاه دریافته باشند که گاهی دروغی از آن روایِ ناقل سرزده است، حدیث او را «موضوع» و یا «مکذوب» نام مینهند.
و متخصصان علوم حدیث، «عدالت راوی» را به سلامت و مصونیّت از فسق و عواملی که باعث ضعف و نقص مروّت او گردند، تفسیر کردهاند.
از جمله علائمِ چنین عدالتی این است که راوی مرتکب گناه کبیره نشده و بر گناه صغیره اصرار نداشته باشد. علاوه بر این، باز متخصصانِ علم حدیث برای راوی به شرط گرفته که با وجود صفت تقوا در او باید متصف به مروّت و شخصیت باشد و مروّت را اینگونه تفسیر کردهاند که: اجتناب از اعمالِ پست و آنچه نزد مردم باعث کم شخصیتی او تلقی گردد، مانند: غذا خوردن در معابر عمومی و...
علماء و صاحب نظران اسلامی، در شرط راوی به اجتناب از منکرات شرعی اکتفا ننمودهاند، بلکه اجتناب از مستقبحات عرفی را هم بدان افزودهاند. به این معنی شخص راوی در نزد خدا و مردم مقبول باشد.
۳- راویِ حدیث به محض اتصاف به عدالت و تقوا، مؤثق و پذیرفتنی نیست، بلکه باید ضبط و دقت ورزیدن، ضمیمهی عدالت و امانت او گردد؛ چه بسا یک راوی از پرهیزگارترین بندگان و برترین آنها از لحاظ ورع و صلاح باشد، ولی دارای ضبط و دقت در روایت نباشد و از این طریق به اشتباه و غلط خواهد افتاد و گاهی فراموشی به او دست میدهد و حدیثی را با حدیث دیگری خلط میکند.
بنابراین برای شخص راوی، «ضبط و دقت در قوهی حافظه و یا صحت نوشتهها و شنیدهها» شرط اساسی است. علمای اسلام، حدیث صحیح را مشروط بر این کردهاند که راویِ آن باید از برترین درجات ضبط و اتقان برخوردار باشد تا اینکه به محفوضات و دقت وی اطمینان حاصل گردد؛ و اینگونه ضبط و اتقان را میتوان با مقایسهی برخی روایت یک راوی، با یکدیگر و یا با روایاتِ راویانِ دیگر که حافظ و مؤثّق باشند، به دست آورد.
چه بسا یک راویِ ضابط، حافظ و متقن باشد، ولی در اثر کهولت و پیری، حافظهاش ضعیف شده باشد و محفوظاتش را به هم خلط نماید؛ محدثان روایت چنین راویای را هم ضعیف میشمارند و دربارهی او میگویند: «اختلط باخره»؛ یعنی در آخر عمر، دچار آشفتگی و پریشانی شده است. تا جایی که روایات اینگونه راوی را به دلایل و شواهد مختلفی از هم متمایز نموده و گفته شود: این روایت، مربوط به قبل از اختلاط و آشفتگی ایام پایان عمر او است و پذیرفتنی میباشد، و این روایت، مربوط به بعد از اختلاط و پریشانی پایان عمر او است؛ و یا اگر ندانیم که روایت، مربوط به چه دورهای از عمر او است، آن روایت مردود و متروک خواهد شد.
۴- باید سلسلهی راویان سند از ابتدا تا پایان، همگی با هم متصل و پیوسته باشند. بنابراین هرگاه حلقهای از حلقههای سلسلهی سند از اول، یا وسط و یا آخر افتاده باشد، بقیهی رجال حدیث هر اندازه از عدالت و ضبط برخوردار باشند، باز هم حدیث ضعیف و چه بسا مردود تلقی گردد تا آنجا که بعضی از پیشوایان تابعی مانند: حسن بصری، عطاء، زهری و... آن چنان با ورع و متقی بودند که مردم آنان را برای استسقاء، مورد شفاعت قرار میدادند و روزها و ماهها به خاطر دریافت علم از آنان به مسافرتهای طولانی پرداخته میشد؛ با این وجود اگر چنین مرد تابعی بگوید: «پیامبر ج فرموده است» ـ بدون ذکر صحابی که حدیث را از پیامبر ج شنیده باشد ـ حدیث او پذیرفته نخواهد بود؛ زیرا احتمال دارد که حدیث را از تابعی دیگر و آن تابعی هم از تابعی دیگر شنیده باشد؛ و باز هرگاه واسطهای در روایت حدیث مجهول باشد، آن حدیث پذیرفته نمیشود و چنین احادیثی را «مرسل» مینامند. اگر چه بعضی از فقها، احادیث مرسل را با شرایط خاصی پذیرفتهاند.
این بدان معناست که هر کدام از راویان، ناگزیر باید مستقیماً و بدون واسطه، حدیث را از ما فوق خود دریافت نموده باشد و برای راویِ حدیث جایز نیست که واسطهای را مبنی بر اینکه نزد او مؤثق است، حذف کند؛ چرا که ممکن است شخصی که نزد او مؤثق است، از نظر دیگری مجروح باشد. خلاصه صرف حذف واسطه، موجب تشکیک و تردید آن حدیث میگردد.
علاوه بر این، هرگاه یکی از روایانِ عادل و مقبول، در بعضی از سلسلهی روایان حذف گردد و لفظ محتملی را بیان کند، مانند این که بگوید: «عن فلان»؛ یعنی به «نقل از فلانی»؛ چنین روایتی را «مدلّس» میگویند و حدیث او پذیرفته نخواهد شد، مگر این که بگوید: «حدثنی فلان او اخبرني فلان او سمعت ....» و امثال آن؛ ولی اگر بگوید: «عن فلان»؛ چنین حدیثی ضعیف است؛ زیرا «عن» احتمال دریافت حدیث از طریق واسطه و یا مستقیم را دارد و محض احتمال، حدیث را ضعیف میگرداند.
۵- پنجمین شرط این است که نباید حدیث، «شاذ» باشد. حدیث شاذ: به حدیثی گفته میشود که راویِ مورد وثوق آن در نقل با دیگر راویان مؤثقتر و معتبرتر مخالفت کند. مانند این که یکی از راویان مؤثق، حدیثی را با عبارت و یا اضافات معینی بر خلاف روایت راویان مؤثقتر روایت کند؛ در این صورت روایت راوی مؤثقتر پذیرفته میشود و حدیث او را در اصطلاح «محفوظ» میگویند و حدیث مخالف آن روایت را هر چند راوی آن از نگاه محدثان، مؤثق و مقبول باشد، «شاذ» میگویند.
۶- اینکه حدیث شامل علت معیوبی در سند و متن آن نباشد. این شرط را پیشوایان و متخصصان این فن (کسانی که با احادیث زیستهاند و از لحاظ اسناد و متون از خِبرگی و مهارت خاصی برخوردارند) میشناسند. و این بدان معنی است که حدیث در ظاهر امر، مقبول و پذیرفته به نظر میآید و اشکالی در آن دیده نمیشود، ولی همین که صرّافان و ناقدانِ حدیث آن را نقد و بررسی نمایند، به سرعت خللی که موجب سستی و بیپایگی آن حدیث باشد، در آن مییابند؛ و به همین دلیل است که در علوم حدیث، علمی به نام «العلل» تأسیس گردید. [۳]
به هر حال، مسلمان باید در رابطه با امور دینی اهتمام و توجه شایان مبذول دارد؛ زیرا گوهر وجود و روح هستی، همانا دین است و مسألهی دین، مسألهی نخستین انسان و واقعیّت زندگی هر دو سرای اوست؛ از این رو باید بنگرد که از چه کسی این دین را دریافت میدارد.
علمای متخصص حدیث، حدیث را به صورتی جامع و مانع، چنین تعریف کردهاند: «حدیث» به روایتی گفته میشود که اسناد آن از ابتدا تا انتها به نقلِ عادلِ ضابط بوده و از شذوذ و علّت سالم ماند.
نخستین چیزی که مورد توجه یک عالم حدیث قرار میگیرد، سند حدیث است. و منظور از «سند»، سلسلهی راویان حدیث است تا آخرین راوی. یعنی صحابهای که حدیث را از پیامبر اکرم ج روایت کرده است. و از نظر اهل سنت و جمهور مسلمانان، تمام اصحاب پیامبر ج عادل هستند و خداوند متعال عدالت آنان را در آیات متعدد قرآن، و پیامبر ج نیز در احادیث صحیح و مشهور خود به ثبوت رساندهاند.
هنگامی که صحبت و همنشینی یک راوی با رسول خدا ج و صحابی بودن او به اثبات برسد، دیگر به بحث و تفحّص دربارهی او نمیپردازیم؛ بلکه بحث و گفتگو در راویِ غیر صحابی است که باید با شخصیت، ذات، زندگی و سیرهی او و هم چنین با استادان، شاگردان، تولد، و وفات او آشنایی کامل داشته باشیم. به همین خاطر «علم رجال» و یا «علم جرح و تعدیل» تأسیس گردید و دربارهی تعدیل و توثیق و تضعیف راویان، کتابهای زیادی تألیف شد.
ضعف یک حلقه از سلسلهی سند، تمام حدیث را مردود میسازد؛ خواه این ضعف از جهت عدالت راوی و یا امانتداری او باشد و یا از جهت حفظ و ضبط ایشان؛ و برای این که حدیث در مرتبهی «صحیح» قرار گیرد، باید حفظ و به خاطر سپردن راوی به تعبیر امروزی در درجهی «عالی» یا «خیلی خوب» باشد. لذا وقتی به درجهی «خوب» یا «مقبول»، تنزل نماید، حدیث فقط در مرتبهی «حَسَن» قرار میگیرد که آن هم نزد علمای اسلام، قابل اعتبار است ولی در مرتبهی پایینتر از حدیث صحیح میباشد و در تعارض، هر کدام اهمیّت و خصوصیّت خاصّ خود را دارند.
علاوه بر این، سند حدیث، باید از ابتدا تا انتها، متصل باشد که اگر در ابتدای سلسلهی سند، یا در وسط و یا در آخر آن، حلقهای مفقود و یا منقطع گردد، حدیث به مرتبهی «ضعیف» تنزّل خواهد نمود؛ و اگر بیشتر از یک حلقه از سلسلهی سند مفقود شده باشد، ضعف آن شدت مییابد.
از اینجا در مییابیم که هیچگونه زمینهای برای ناآگاهان به این علم که گمان بردهاند امکان دارد بعضی از جاعلان و حدیث پردازان، میتوانند سند بسیار صحیحی را اختراع نمایند و احادیثی که حاوی حلال و حرام شرعی باشد بر آن بنا نهند و یا به دل خواه خود چیزی را واجب و یا ساقط نمایند و آن را خوراک فقیهان و محدثان سازند، چنین زمینهای قطعاً وجود ندارد.
[۳] ر. ک: دیدگاههای فقهی معاصر ج۲ صص ۲۶۹ ـ ۲۷۶.