حدیث شماره ۳۳۴
(۵) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ الْحَفَرِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ صَبِيحٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبَانَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِی الله عنه قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى رَحْلٍ رَثٍّ، وَعَلَيْهِ قَطِيفَةٌ لاَ تُسَاوِي أَرْبَعَةَ دَرَاهِمَ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجًّا لاَ رِيَاءَ فِيهِ وَلاَ سُمْعَةَ».
۳۳۴ ـ (۵) ...انس بن مالکس گوید: رسول خدا ج حج گزاردند در حالی که سوار بر شتری بودند که جهاز کهنه و فرسودهای داشت و بر آن جهاز فرسوده نیز قطیفه و بالا پوشی بود که چهار درهم ارزش نداشت؛ و آن حضرت ج با خود این کلمات را زمزمه میفرمودند:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجًّا لاَ رِيَاءَ فِيهِ وَلاَ سُمْعَةَ»؛ «بار خدایا ! این حج را حجّی بگردان که در آن هیچگونه ریا و آوازهای نباشد و آن را خاصّ خویش قرار بده».
«حَجَّ»: آهنگ خانهی کعبه برای زیارت آن کرد.
«رحل»: جهاز شتر.
«رَثّ»: کهنه و فرسوده.
«قطیفة»: پارچه، بالاپوش، جامه یا پارچهی پُرزدار، هولهی بزرگ که پس از آب تنی روی دوش میاندازند و بدن را با آن خشک میکنند.
«لاتساوی»: نمیارزید، ارزش قیمت گذاری نداشت.
«دراهم»: جمع «درهم»؛ مأخوذ از کلمهی دراخم یونانی؛ درم، مسکوک نقره؛ پول نقد؛ مسکوک نقره در عهد ساسانیان، واحد پول از اوائل اسلام تا دورهی مغول.
«ریاء»: خود را به نیکوکاری جلوه دادن بر خلاف حقیقت؛ تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی؛ عمل نیک برای جلب نظر مردم کردن نه به جهت رضای خدا.
«سُمعة»: شهرت و آوازه. اینکه شخص کار نیکو بکند و خود را در افواه مردم بیاندازد تا به نیکوکاری مشهور شود.
به هر حال، پیامبر ج با دو خصلت سادگی و تواضع، آینهی تمام نمای کرامتی بود که خداوند برای انسان قایل شده؛ کرامتی که از درون وجود انسان به او داده میشود و نمیتواند آن را با ظواهر فریبنده و تصنّعی یپرامون خود فرا چنگ آورد.
پیامبر ج خودِ سادگی و تواضع بود که در مرد کاملی تجلّی یافته بود. این تواضع و سادگی از درون جانش برخاسته بود؛ و لذا او مظاهر کاذب ریاست و فرمانروایی و یا تجملات و تکلُّفاتی را که لازمهی آنها است؛ و نیز کردار و گفتار عوام فریبانهای را که پیرامون وی گرد آمده بود، متلاشی کرد.
پیامبر ج فردی نزدیک، با وقار، جوانمرد، خوش خوی و خوش برخورد بود؛ متواضع و فروتن بود؛ رفتار و کردارش طبیعی بود؛ تک تک این اعمال نشان دهندهی خلق و خوی او بود؛ درست همانگونه که عکس، نشاندهندهی صاحب آن است.
همهی این سادگی و تواضع برخاسته از وجود پاکش که آینهی تمام نمای وی بود چیزی از هیبت و محبت وی نکاست. در توصیف او گفته شده است که هر کس برای اولین بار او را میدید، وی را با دیدهی احترام و شکوه مینگریست؛ و هر کس با او همنشین میشد، او را دوست میداشت و لذا رابطهی مردم و اصحابش با وی، رابطهای سرشار از ادب و محبت و متانت کامل بود.
به هر حال، چنانچه ما زندگی پیامبر ج را آنگونه که زیبندهی آن است بررسی میکردیم، امروز او در قلبهایمان زنده میبود؛ همانگونه که در میان اصحابش زنده بود. و الگو و سرمشقی را که به گونههای مختلف با کردار و گفتارش ارائه داده بود هنوز هم میدیدیم که واضح و بیابهام است همچون وجود بزرگ و با شکوهش که آراسته به اخلاقی است که هیچ پوششی از کذب و فریب ندارد و ریا را بدان راهی نیست.
او شب و روز، در نهان و آشکار، در سختی و آسایش، در ناتوانی و قدرت، در بازار آن وقت که یک جوان بود، در پیری در حالی که بر تخت نبوّت و اقتدار نشسته بود، در همهی این حالات تنها به یک صورت دیده میشود.
پیامبر ج با اخلاقش، شخصیتی از سادگی و تواضع بود که دگرگونی و تغییری بدو راه نیافت. او وجودی بود که با آسمان پیوند یافت، و بر زمین زیست؛ به مردم نزدیک بود؛ و نزد آنان دوست داشتنی بود؛ و لذا آن حضرت ج در تمام مراحل زندگیاش، الگویی بود که ما امروز بیش از هر چیزی نیازمند آن هستیم؛ او همان الگویی بود که نظام اجتماعی اسلام بر آن استوار گردید، و مردم را در سایهی اخوّت اسلامی مساوی شمرد به گونهای که ثروت یا جاه یا حَسَب و نَسَب، سبب ارتقای شأن کسی یا کسب اعتبار وی نمیگردد؛ فرد یا مؤمنی است پرهیزگار یا فاجری است بخت برگشته؛ مردم همگی از آدماند و آدم از خاک.
و به راستی این است اخلاق پیامبر ج که هیچ نقابی بر آن نیست.