حدیث شماره ۳۰۲
(۵) حَدَّثَنَا هَنَّادٌ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا أَبُو سَلَمَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَصُومُ فِي شَهْرٍ أَكْثَرَ مِنْ صِيَامِهِ فِي شَعْبَانَ، كَانَ يَصُومُ شَعْبَانَ إِلَّا قَلِيلاً بَلْ كَانَ يَصُومُهُ كُلَّهُ.
۳۰۲ ـ (۵) ... عایشهل گوید:هرگز رسول خدا ج را ندیدم که در هیچ یک از ماهها، به اندازهی ماه شعبان، روزه(ی مستحبی) بگیرند؛ زیرا ایشان تمام ماه شعبان را به جز چند روز از آن، روزه میگرفتند؛ بلکه تمام آن ماه را روزه میداشتند.
&
«لم أر»: هرگز ندیدم.
«شعبان»:ماه هشتم از ماههای سال هجری قمری، بین رجب و رمضان. و ماههای قمری به ترتیب عبارتند از:
محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده و ذی حجّه.
«بَل»: اداتی است که در سه مورد زیر به کار میرود:
۱- حرف عطف برای اضطراب است؛ که در این صورت، پس از نفی و نهی درمیآید و همانند «لکن»، ما قبل خود را بر حال خویش نگاه میدارد و ضدّ آن را برای ما بعد ثابت میکند. مثل: «ما قام زیدٌ بل عمروٌ: زید برنخاست بلکه عمرو برخاست».
و در عطف بودن آن، شرط است که هر دو معطوفِ (معطوف و معطوف علیه) آن مفرد باشند؛ و اگر «بل» پس از خبر مثبت (ایجاب) یا امر درآید، ما قبل آن مسکوتٌ عنه میماند و حکم برای مابعد آن خواهد بود؛ «قام زیدٌ بل عمروٌ: زید برخاست، نه، عمرو برخاست»؛ و «اِضرب زیداً بل عمرواً: زید را بزن، نه، عمرو را بزن».
۲- هرگاه «بل» پیش از جمله بیاید، حرف ابتدا است که در این صورت یا معنی آن باطل کردن معنی ماقبل خود است؛ مثل: «وقالوا اتّخذ الرحمن ولداً سبحانه بل عبادٌ مکرمون: گفتند، خداوند فرزند گرفته! منزّه است او، بلکه آنان بندگانِ نواختهی اویند»؛ و «ام یقولون به جِنّة بل جاءهم بالحق: یا میگویند در او دیوانگی است! او دیوانه نیست بلکه راستی و حقیقت برای ایشان آورد».
یا به معنی انتقال است از غرضی به غرضی دیگر که بیشتر مورد نظر است: «قد افلح من تزکّی وذکر اسم ربه فصلّی، بل تؤثرون الحیاه الدنیا: رستگار شد آنکه پاک گردید. نام خدا را برد پس نمازگزارد. بلکه شما ای مردم! زندگی دنیا را برمیگزینید.»
۳- استینافیه است که کلام را قطع و کلام دیگری را آغاز میکند. مثل: «والقرآن المجید، بل عجبوا ان جاءهم منذر: و سوگند به این قرآن بزرگوار، بلکه ایشان شگفت داشتند از اینکه آگاه کنندهای از خودشان آمده است».
گاهی «لا»، پیش از «بل» میآید ونصّ آن متوجه به کلام سابق است و «بل» در مابعد تأثیری ندارد، مثل: «وجهك البدر لا بل الشمس: چهرهی تو ماه است، نه بلکه خورشید است». و اگر «بل» پس از نفی با «لا» همراه آید، برای تأکید در نفی است.
«بل کان یصومه کلّه»: تأکید است بر اینکه پیامبر ج بیشتر روزهای شعبان را روزه داشتند، نه تمام آن را. چنانکه در روایات دیگر بدین قضیه اشاره رفته است. آنجا که عایشهل میگوید: «پیامبر ج را ندیدم که در هیچ یک از ماهها، به اندازهی ماه شعبان روزه بگیرد، چرا که بیشتر روزهای آن را روزه بود». [مسلم]