حدیث شماره ۳۲۵
(۴) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی الله تعالی عَنهُما قَالَ: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ابْنَةً لَهُ تَقْضِي، فَاحْتَضَنَهَا، فَوَضَعَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَمَاتَتْ وَهِيَ بَيْنَ يَدَيْهِ، وَصَاحَتْ أُمُّ أَيْمَنَ، فَقَالَ – يَعْنِي: النَّبیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -: «أَتَبْكِينَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ؟!» فَقَالَتْ: أَلَسْتُ أَرَاكَ تَبْكِي؟ قَالَ: «إِنِّي لَسْتُ أَبْكِي، إِنَّمَا هِيَ رَحْمَةٌ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ بِكُلِّ خَيْرٍ عَلَى كُلِّ حَالٍ، إِنَّ نَفْسَهُ تُنْزَعُ مِنْ بَيْنِ جَنْبَيْهِ، وَهُوَ يَحْمَدُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ».
۳۲۵ ـ (۴)...عبدالله بن عباسب گوید: پیامبر ج یکی از دختر بچههای خویش (نواسهی دختری خویش، یعنی اُمامه دختر زینب، دختر رسول خدا ج ) را که در حال جان کندن بود، در آغوش گرفتند؛ سپس آن دختر را در جلو خویش بر زمین نهادند، و پس از ساعتی آن دختر در مقابل دیدگان رسول خدا ج دار فانی را وداع گفت و در گذشت؛ در این هنگام اُم ایمنل با صدای بلند شروع به گریستن کرد. رسول خداج بدو فرمودند: آیا در حضور فرستاده و پیامبر خدا چنین گریه میکنی؟
اُم ایمنل گفت: من میبینم که شما نیز گریه میکنید؟ آن حضرت ج فرمودند: گریهی من از ناشکیبایی و بیتابی نیست؛ بلکه این گریهی رحمت و رأفت و عطوفت و مهربانی است (که خداوند در دلهای انسانها قرار داده است)؛ همانا تمام اوضاع و احوال شخص مومن، برای وی خیر است؛ (و در هر حال بدو خیر و نیکی میرسد؛ به طوری که اگر بدو نعمت برسد، شکر خدا را گوید، و اگر بدو نقمتی و بلایی رسد، در برابر آن صبر و شکیبایی میورزد)؛ و به راستی نفس مؤمن از میان دو پهلویش کشیده میشود، و با وجود این باز هم خداوند متعال را حمد و سپاس میگوید.
&
«ابنة له»: دختر پیامبر ج. برای این قسمت از حدیث دو تفسیر شده است:
۱- مراد از دختر پیامبر ج نواسهی دختری ایشان به نام «اُمامة» است. اُمامة، دختر زینبل و او نیز دختر رسول خدا جاست. زینبل با ابوالعاص بن ربیع ازدواج کرد و حاصل ازدواج آنها دختری با نام «امامة» بود.
از این رو مراد از عبارت «ابنة له»: نواسهی دختری پیامبر ج است که به طور مجازی به پیامبر ج نسبت داده شده است؛ زیرا خود دختران پیامبر ج هیچ کدام از آنها در سنین کوچکی در نگذشتند، بلکه تمام دختران پیامبر ج بزرگ شدند و ازدواج کردند.
۲- برخی از علماء و شارحان گفتهاند که لفظ «ابنة» نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا در هیچ یک از کتابهای تاریخ و سیره نیامده است که پیامبر ج دختری را در سنین کوچکی از دست داده باشند. و نوههای دختری آن حضرت ج هم در حیات آن بزرگوار نمردهاند؛ از این رو به احتمال قوی به جای عبارت «ابنة» که به معنی «دختر بچه» است، کلمهی «ابن» به معنی «پسر بچه» درست است. و در این صورت میتوان آن را به ابراهیم پسر آن حضرت ج معنی نمود.
«تقضی»: در حال مرگ بود.
«فاحتضنها»: رسول خدا ج آن دختر بچه را در آغوش گرفت.
«صاحت»: جیغ کشید، با صدای بلند گریست.
«اُم ایمن»: نام وی: برکة دختر ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان است. بدو «ام الظباء» نیز میگویند. وی کنیز و خادم رسول خدا ج بود که آن حضرت ج او را از پدرشان عبدالله به ارث برده بودند. آن حضرت ج وی را آزاد کرد و به ازدواج زیدس درآورد که حاصل ازدواج آنها، پسری به نام «اُسامة» شد. اُم ایمنل در جنگ اُحد و خیبر نیز شرکت کرد و زخمیها را مداوا نمود. و در اوائل خلافت عثمان بن عفانس درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
«انّ المومن بکل خیر علی کلّ حال»: یعنی تمام اوضاع و احوال شخص مومن، برای وی خیر است؛ و در هر حال بدو خیر میرسد، به طوری که اگر به او نعمت و احسانی از جانب خدا برسد، شکر خداوند را به جای میآورد ـ از این رو برایش خیر است ـ ؛ و اگر به او مصیبت و بلایی برسد، باز هم در مقابل آن صبر و شکیبایی میورزد که باز نیز برای وی خیر خواهد بود.