حدیث شماره ۳۳۱
(۲) حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حُجْرٍ، أَنْبَأَنَا سُوَيْدُ بْنُ عَبْدِالْعَزِيزِ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِی الله عنه: أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ لَهُ: إِنَّ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً؟ فَقَالَ: «اجْلِسِي فِي أَيِّ طَرِيقِ الْمَدِينَةِ شِئْتِ أَجْلِسْ إِلَيْكِ».
۳۳۱ ـ (۲) ... انس بن مالکس گوید: زنی به نزد رسول خدا ج آمد و بدیشان گفت: مرا با شما نیازی است (و دوست دارم آن را فقط با شما در میان بگذارم).
رسول خدا ج نیز فرمودند: در هر راهی از راههای مدینه که میخواهی بنشین تا من به نزد تو آیم (و نیازت را پاسخ گویم).
&
«امرأة»: برخی از علماء گفتهاند که نام این زن «اُمّ زفر» بود که چندان عاقل نیز نبود.
«حاجة»: نیاز، کار، احتیاج، خواسته.
به هر حال، از این روایت تواضع و فروتنی پیامبر ج دانسته میشود؛ و ایشان از همه کس متواضعتر و از تکبّر و نِخوت از همه دورتر بودند. بینوایان را سرکشی میکردند و با تهیدستان نشست و برخاست داشتند و دعوت بردگان و زنان بیوه و دیوانه را اجابت میکردند و در میان یارانشان همانند یکی از آنان مینشستند و نمیگذاشتند که افراد آنچنان که پیش پای پادشاهان از جای برمیخیزند، پیش پای ایشان از جای برخیزند.
عایشهل میگوید: پای افزارشان را خود تعمیر میکردند، و جامهی خودشان را میدوختند، و با دستان خودشان همانند یکی از شماها در خانهی خودشان کار میکردند.
فردی از افراد بشر بودند؛ جامهی خودشان را وصله میزدند و گوسفند خویش را خود میدوشیدند و کارهای شخصی خودشان را انجام میدادند و هر کس برای گفتگو یا مسئلهای آن حضرت ج را نشسته یا ایستاده نگه میداشتند، بیش از طرف مقابل شکیبایی میورزیدند تا خود او انصراف حاصل کند. هر کس از ایشان حاجتی را میطلبید جز با روا کردن حاجت وی، یا با سخنی مطبوع و مقبول، او را باز نمیگردانیدند.