حدیث شماره ۲۴۶
(۶) حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسٍ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ مَكَّةَ فِي عُمْرَةِ الْقَضَاءِ، وَابْنُ رَوَاحَةَ يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ، وَهُوَ يَقُولُ :
خَلُّوا بَنِي الْكُفَّارِ عَنْ سَبِيلِهِ
الْيَوْمَ نَضْرِبُكُمْ عَلَى تَنْزِيلِهِ
ضَرْبًا يُزِيلُ الْهَامَ عَنْ مَقِيلِهِ
وَيُذْهِلُ الْخَلِيلَ عَنْ خَلِيلِهِ
فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: يَا ابْنَ رَوَاحَةَ، بَيْنَ يَدِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي حَرَمِ اللَّهِ تَقُولُ الشِّعْرَ! فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «خَلِّ عَنْهُ يَا عُمَرُ، فَلَهِيَ أَسْرَعُ فِيهِمْ مِنْ نَضْحِ النَّبْلِ».
۲۴۶ ـ (۶) ... انس بن مالکس گوید: رسول خدا ج در «عمرة القضاء»، در حالی وارد مکهی مکرمه شدند که عبدالله بن رواحهس پیشاپیش ایشان حرکت میکرد و چنین رَجز میخواند:
خلّوا بنی الکفّار عن سبیله
الیومَ نضربکم علی تنزیله
ضرباً یُزیل الهامَ عن مقیله
و یُذهل الخلیل عن خلیله
«ای کافر زادگان! از سر راه پیامبر گرامی اسلام کنار بروید. و ما امروز شما را بر فرود آمدن رسول خدا ج در مکه، فرو میکوبیم. آنچنان ضربتی که جمجمهها را از جایگاهشان برکَنند و دوست را از حال دوست بیخبر سازند!»
(چون عمربن خطابس این اشعار را در حَرَم خدا شنید) به عبدالله بن رواحهس گفت: ای پسر رواحه! آیا در محضر رسول خدا ج و در حرم خدا شعر میگویی؟ پیامبرج فرمودند: ای عمر! او را به حال خود واگذار که اشعار عبدالله بن رواحهس در برابر ایشان از رگبارتیر، کارسازتر و مؤثرتر است!
&
«عمرة القضاء»: مراد عمرهای است که پیامبر ج برای قضای عمرهی حدیبیه به سال هفتم هجری گزاردهاند. پیامبر ج در روز اول ذی قعده سال هفتم هجری، از ذوالحلیفه برای قضای عمرهی حدیبیه احرام بستند.
حاکم نیشابوری گوید: اخبار و روایات در حدّ تواتر حاکی از آناند که وقتی هلال ذی قعده رؤیت شد، پیامبر اکرم ج اصحابشان را امر فرمودند که برای به جای آوردن قضای عمرهی حدیبیه آماده شوند، و هیچ یک از مسلمانانی که در غزوهی حدیبیّه شرکت داشتند، برجای نمانند. همگی عازم شدند، به جز کسانی که پیش از آن به شهادت رسیده بودند. گروهی از دیگر مسلمانان نیز عازم ادای عمره شدند و عدّهی آنان به جز زنان و کودکان، بالغ بر دو هزار گردید.
رسول خدا ج به هنگام عزیمت به این سفر، عُوَیف بن اَضبَط دیلی یا ابورُهم غِفاری را جانشین خویش در مدینه گردانید، و شصت شتر برای قربانی به راه انداختند و نگهداری آنها را به ناجیة بن جندب اسلمی سپردند، و از ذی الحلیفه احرام عُمره بستند و تلبیه گفتند، و مسلمانان همراه ایشان تلبیه گفتند و با آمادگی کامل از جهت حمل اسلحه و همراه داشتن جنگجویان و رزمندگان، عازم این سفر شدند؛ زیرا خوف آن داشتند که قریشیان نیرنگی سازکنند.
وقتی به ناحیهی یأجُح رسیدند، تمامی اسباب و وسایل و اسلحهی خویش را از قبیل شمشیر، سِپر و تیرو نیزه فرونهادند، و اوس بن خولی انصاری را با دویست رزمندهی مسلمان بر آنها گماردند، و با اسلحهی راکب، یعنی تنها یک شمشیر در غلاف برای هر فرد، به مکهی مکرمه وارد شدند.
رسول خدا ج به هنگام ورود به مکه بر ناقهی قصواء خویش سوار شدند، و مسلمانان شمشیرها حمایل کرده و اطراف آن حضرت ج را گرفته بودند و تلبیه میگفتند.
مشرکان مکه بر فراز کوه قُعَیقِعان، کوهی که در شمال مکهی مکرمه قرار گرفته بود، برآمدند تا مسلمانان را زیر نظر بگیرند. پیش از آن با یکدیگر گفته بودند که وی در حالی بر شما وارد میشود که وبای یَثرب آنان را سُست و بیرمق گردانیده است. پیامبر اکرم ج به اصحاب خود امر فرمودند که سه شوطِ نخستین طواف کعبه را به صورت هروله بدوند، و فقط فاصلهی میان دو رُکن را آرام راه بروند. علّت اینکه آن حضرت ج امر نفرمودند تمام شوطهای طواف را به صورت هروله بدوند، اِرفاق و مدارا نسبت به اصحابشان بود؛ و علّت آنکه امر فرمودند بدانگونه طواف کنند، این بود که مشرکان، نیرومندی و توانمندی آن حضرت ج و مسلمانان را ببینند؛ همچنانکه امر فرمودند تا مسلمانان به هنگام طواف، «اِضطباع» کنند؛ یعنی شانههای راستشان را برهنه سازند، و دو سر جامهی احرام را بر شانههای چپشان بیافکنند.
رسول خدا ج از گردنهای که ایشان را به جَحون میرسانید و از آنجا میگذرانید، وارد مکه شدند. مشرکان صف کشیده بودند و ایشان را مینگریستند. پیامبر بزرگ اسلام ج از موقعِ احرام، پیوسته لبیک لبیک میگفتند تا وقتی که با عصای خویش، حجرالاسود را استلام کردند؛ آنگاه طواف کردند و مسلمانان نیز طواف کردند، در حالی که عبدالله بن رواحهس پیشاپیش رسول خدا ج شمشیر حمایل کرده بود و رَجز خوانی میکرد.
رسول خدا ج سه روز کامل در مکه اقامت کردند. بامداد روز چهارم، مشرکان به نزد علی بن ابی طالبس آمدند و گفتند: به رفیقت بگو: از میان ما بیرون شو که مهلتت سرآمده است! پیامبر اکرم ج نیز از مکه بیرون شدند و در ناحیهی سَرِف اُطراق کردند و در آنجا اقامت فرمودند.
این سفر عمره را «عُمرة القضاء» نامیدند؛ یا به خاطر آنکه قضای عُمرهی حدیبیه بود، یا به حساب آنکه بر مبنای «مُقاضات»، یعنی مصالحهای که در حُدیبیه روی داد، انجام پذیرفت. محقّقان این وجه دوم را ترجیح دادهاند.
چنانکه در مجموع، این عُمره به چهار نام نامیده شده است: «عُمرة القضاء»، «عُمرة القضیّة»، «عُمرة القصاص» و «عمرة الصلح».
«خَلُّوا»: او را به حال خودش واگذارید، رهایش کنید، از سر راه او کنار بروید.
«یُزیل»: جدا کند و از بین ببرد.
«اَلهامَّ»: سر هر چیزی، تارک، مغزسر، و به خود سر نیز اطلاق میشود.
«مقیله»: مقیل؛ جایگاه، محل.
«یُذهل»: فراموش میکند.
«الخلیل»: دوست، رفیق، یار.
«خلّوا بنی الکفّار...»: این ابیات در مغازی واقدی و سیرة ابن هشام، با اختلافات لفظی و کم و بیشهایی روایت شده است و متن اشعار و ترتیب ابیات در روایات به گونهای بیسامان آمده است.
«خَلِّ»: رهایش کن و او را به حال خودش واگذار.
«نضح النبل»: رگبارتیر.