ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد دوم

فهرست کتاب

حدیث شماره ۴۰۶

حدیث شماره ۴۰۶

(۱) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ أَبِي الأَحْوَصِ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ، فَقَدْ رَآنِي، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ بِي».

۴۰۶ ـ (۱)... عبدالله بن مسعودس گوید: پیامبر ج فرمودند: کسی که مرا در خواب ببیند، به راستی که خود مرا در خواب دیده است؛ زیرا شیطان نمی‌تواند خویشتن را در خواب به صورت من نشان دهد.

«لا یتمثّل بی»: به شکل و قیافه‌ی من همانند نمی‌شود؛ به شکل من ظاهر و متجلّی نمی‌شود و خویشتن را آشکار نمی‌سازد.

«المنام»: معنی مصدری دارد و به معنی «نوم» (خواب) است. و خواب: حالت آسایش در انسان و حیوان که توأم با آرامش و از کار افتادن حواس ظاهری است.

حقیقت خواب چیست؟ و چه می‌شود که انسان به خواب می‌رود؟ در این باره دانشمندان بحث‌های فراوانی دارند، از جمله:

برخی آن را نتیجه‌ی انتقال قسمت عمده‌ی خون از مغز به سایر قسمت‌های بدن می‌دانند، و به این ترتیب برای آن «عامل فیزیکی» قائل‌اند.

برخی دیگر عقیده دارند که فعالیت‌های زیاد جسمانی، سبب جمع شدن مواد سمّی مخصوص در بدن می‌شود، و همین امر روی سیستم سلسله‌ی اعصاب اثر می‌گذارد و حالت خواب به انسان دست می‌دهد، و این حال ادامه دارد تا این سموم تجزیه و جذب بدن گردد؛ بدین ترتیب «عامل شیمیایی» برای آن قائل شده‌اند.

گروهی دیگر یک نوع «عامل عصبی» برای خواب قائل‌اند و می‌گویند: دستگاه فعال عصبیِ مخصوصی که در درون مغز انسان است و مبدأ حرکات مستمر اعضا می‌باشد، بر اثر خستگی زیاد از کار می‌افتد و خاموش می‌شود.

ولی هیچ یک از این تئوری‌ها و نظریه‌ها نتوانسته است پاسخ قانع کننده‌ای به قضیه‌ی خواب بدهد هر چند تأثیر این عوامل را به طور اجمال، نمی‌توان انکار کرد؟

و چیزی که سبب شده تا دانشمندان امروز از بیان تفسیر روشنی برای مسأله‌ی خواب، عاجز بمانند، همان تفکّر مادی آن‌ها است؛ آن‌ها می‌خواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح این مسأله را تفسیر کنند، در حالی که خواب قبل از آن که یک پدیده‌ی جسمانی باشد، یک پدیده‌ی روحانی است که بدون شناخت صحیح روح، تفسیر آن غیر ممکن است.

قرآن مجید، دقیق‌ترین تفسیر را برای مسأله‌ی خواب بیان کرده؛ زیرا می‌گوید: خواب یک نوع «قبض روح» و جدایی روح از جسم است اما نه جدایی کامل.

به این ترتیب هنگامی که به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچیده می‌شود و جز شعاع کم رنگی از آن بر این جسم نمی‌تابد، دستگاه درک و شعور از کار می‌افتد، و انسان از حسّ و حرکت باز می‌ماند، هر چند قسمتی از فعالیت‌هایی که برای ادامه‌ی حیات او ضرورت دارد، مانند: ضربان قلب و گردش خون و فعالیّت دستگاه تنفّس و تغذیه ادامه می‌یابد.

و تفسیرهای مادی از بیان و توجیه اینگونه خواب‌ها عاجزند، در حالی که تفسیرهای روحی به خوبی می‌توانند این مطلب را روشن سازند؛ زیرا روح انسان به هنگام جدایی از تن و ارتباط با عالم ارواح حقایق بیشتری را مربوط به گذشته و آینده درک می‌کند، و همین است که اساس رؤیاهای صادقه را تشکیل می‌دهد.

و به طور کلی در مورد خواب باید این مسائل را دانست که:

۱- انسان ترکیبی است از روح و جسم؛ روح گوهری است غیر مادی که ارتباط آن با جسم، مایه‌ی نور و حیات آن است.

۲- به هنگام مرگ، خداوند این رابطه را قطع می‌کند، و روح را به عالم ارواح می‌برد؛ و به هنگام خواب نیز این روح را می‌گیرد، اما نه آن‌چنان که رابطه به کلی قطع شود. بنابراین روح نسبت به بدن دارای سه حالت است: ارتباط کامل (حالت حیات و بیداری)؛ ارتباط ناقص (حالت خواب)، و قطع ارتباط به طور کامل (حالت مرگ).

۳- خواب، چهره‌ی ضعیفی از مرگ است، و مرگ نمونه‌ی کاملی از خواب.

۴- خواب از دلایل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاً هنگامی که با «رؤیا» آن هم رؤیاهای صادقه، توأم باشد، این معنی روشن‌تر می‌شود.

۵- بعضی از ارواح، هنگامی که در عالم خواب رابطه‌ی آن‌ها با جسم ضعیف می‌شود، گاه به قطع کامل این ارتباط می‌انجامند به طوریکه صاحبان آن‌ها هرگز بیدار نمی‌شوند؛ و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیداری در نوسان هستند تا فرمان الهی فرار رسد.

۶- توجّه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام خواب، در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرد، درس عبرتی است که اگر در آن بیندیشد برای بیداری او کافی است.

۷- تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام می‌گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست «ملك الموت» و فرشتگان مرگ آمده، به عنوان این است که آن‌ها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادی میان آن دو وجود ندارد.

«من رآني في المنام، فقد رآني»: دیدار و ملاقات رسول خدا ج در عالم خواب، مایه‌ی بسی عزّت و کرامت است؛ زیرا کسی که پیامبر ج را در خواب بیند، به راستی که خود ایشان را در خواب دیده است، چون که شیطان نمی‌تواند خود را در خواب به صورت پیامبر ج نشان دهد.

علما و صاحب نظران اسلامی این مطلب را که شیطان نمی‌تواند خود را در شکل و صورت رسول خدا ج در آورد از ویژگی‌ها و معجزات پیامبر ج می‌دانند.

برخی از علماء و دانشوران دینی، بر این باورند که حدیث مزبور، متعلق به خواب کسی است که رسول خدا ج را در حلیه و اوصاف مخصوص به خودش دیده باشد؛ اما عده‌ی دیگری از مفسران و تعبیر کنندگان خواب، اندکی پا را فراتر گذاشته و وسعت بیشتری را قایل شده‌اند و می‌گویند: اگر در خواب، رسول خدا ج به هر شکل و قیافه‌ای دیده شود ـ خواه در شکل و قیافه‌ی جوانی، کهولت، و یا کامل در شکل و قیافه‌ی آخرین روزهای عمرش ـ در این صورت مصداق حدیث مزبور در باره‌اش تحقق پیدا می‌کند؛ و برخی دایره‌ی مصداق حدیث مذکور را بسیار محدود کرده‌اند و می‌گویند: حدیث فوق، منحصر به آن خوابی است که رسول خدا ج در آخرین شکل و قیافه‌ی خویش (یعنی همان حلیه و قیافه که وفاتش روی آن بوده است) دیده شود.

گویند: کسانی که نزد ابن سیرین/ می‌آمدند و می‌گفتند: ما رسول خدا ج را در خواب دیدیم؛ ابن سیرین از آن‌ها می‌پرسید که رسول خدا ج را در چه شکل و صورتی دیده‌اید؟ اگر آن‌ها نمی‌توانستند حلیه، شکل و صورت مخصوص رسول خدا ج را بیان کنند؛ آنگاه به آنان می‌گفت: بروید و دور شوید. شما رسول خدا ج را ندیده‌اید.

امام مودی/ گوید: هر کس، در هر شکل و قیافه‌ای که رسول خدا ج را در خواب ببیند، معنی‌اش این است که واقعاً رسول خدا ج را دیده است؛ زیرا تفاوت شکل و شباهت، مستلزم تفاوت ذات نیست. البته ممکن است که تفاوت در شکل و صورت، مبتنی بر تفاوت مراتب ایمان و اعتقاد کسی که خواب را دیده، باشد؛ یعنی اگر ایمان او بسیار کامل و مستحکم است، رسول خدا ج را با شکل و قیافه‌ی مخصوصش می‌بیند، و ایمانش به هر میزان که ضعیف باشد، شکل و صورت رسول اکرم ج را به همان میزان متفاوت می‌بیند.