حدیث شماره ۲۴۹
(۹) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ، حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِيَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الطَّائِفِيِّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ الشَّرِيدِ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ رِدْفَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَنْشَدْتُهُ مِائَةَ قَافِيَةٍ مِنْ قَوْلِ أُمَيَّةَ بْنِ أَبِي الصَّلْتِ الثَّقَفِيِّ، كُلَّمَا أَنْشَدْتُهُ بَيْتًا قَالَ لِيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هِيهِ» حَتَّى أَنْشَدْتُهُ مِائَةً يَعْنِي: بَيْتًا. فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنْ كَادَ لَيُسْلِمُ».
۲۴۹ ـ (۹)... عمرو بن شَرید، از پدرش (شَریدس که نامش: عبدالملک، و از زمرهی یاران پیامبر ج و شرکت کنندگان در بیعت رضوان است)، روایت میکند که وی گفته است: پشت سر رسول خدا ج با هم بر مرکبی سوار بودیم؛ و در همان حال، از میان قصیدههای «امیة بن ابی صلت ثقفی»، صد بیت را برای ایشان خواندم. و این در حالی بود که هرگاه بیتی را برای آن حضرت ج میخواندم، ایشان میفرمودند: به خواندنت ادامه بده. (و من نیز به خاطر امتثال خواستهی پیامبر ج به خواندن ادامه دادم) تا اینکه صد بیت را برای ایشان خواندم. و در آخر، پیامبر ج فرمودند: چیزی نمانده بود که امیّة بن ابی صلت، مسلمان و حقگرا شود.
&
«رِدف»: آنکه در پس سوار نشیند.
«قافیة»: حرف یا کلمهی آخر بیت؛ یعنی حرفی که در آخر هر بیت باید آورده شود؛ مانند این شعر:
ای نرگس پر خمار تو مست
دلها زغم تو رفت از دسـت
دو حرف «س» و «ت» و حرکت ماقبل آن، قافیه است. و در این شعر:
رخ تو رونق قمر دارد
لب تو لذّت شکر دارد
حرف «ر» و حرکت ماقبل آن قافیه، و کلمهی «دارد» ردیف است. در فارسی پساوند و سراوده هم گفته شده است.
به هر حال در عبارت بالا، مراد از «قافیه»: بیت است؛ و این از قبیل اطلاق اسم جزء بر کل است. یعنی: جزء بیت (قافیه) گفته میشود، و مرادش کلّ (بیت) میباشد.
«کلّما»: هرگاه، هر وقت.
«انشدته»: هر زمان که برایش شعر میخواندم.
«هیه»: اصل این کلمه «ایه» است که اسم فعل و به معنی «زدنی» است. یعنی: بیشتر از این بگو.
به هر حال «هیه»: کلمهای است برای خواستن چیزی بیش از اندازه.
«إِن کاد»: بیتردید چیزی نمانده بود... «إن» در اصل خود «انّه» بوده است؛ یعنی ان مخفّفه عن مثقلّه.