مثال پنجم: موضع پیامبر ج در برابر مردی که در روز رمضان با زنش آمیزش کرده بود:
از ابوهریرهسروایت است که گفت: «با پیامبر ج نشسته بودیم که ناگهان مردی پیش پیامبر آمده و گفت: هلاک شدم ای پیامبر خدا! پیامبر ج فرمود: تو را چه شده؟ گفت: در حالی که روزه هستم با زنم آمیزش نمودم. پیامبر ج فرمود: آیا بردهای میتوانی آزاد کنی؟ گفت: نه. گفت: آیا میتوانی دو ماه پشت سرهم روزه بگیری؟ گفت: نه. گفت: آیا میتوانی به شصت فقیر خوراک بدهی؟ گفت: نه، ابوهریره میگوید: اندکی پیامبر ج درنگ کرد و در همین حال پیمانهای پر از خرما برای پیامبر ج آورده شد، فرمود: این مردی که سؤال میکرد کجا است؟ آن مرد گفت: منم ای پیامبر ج ! فرمود: این خرماها را بگیر و صدقه کن، مرد گفت: ای پیامبر خدا! بر کسی صدقه کنم که از من فقیرتر باشد؟ سوگند به خدا که در میان دو کوه مدینه خانوادهای از خانوادۀ من فقیرتر وجود ندارد، پیامبر ج خندید طوری که دندانهایش نمایان گشت و سپس فرمود: این خرماها را به خانوادهات بده تا بخورند» [۲۱].
نگاه کنید به این موضع عجیب پیامبر ج این مرد با ترس و هراس پیش پیامبر ج آمد و گفت: هلاک شدم، اما دست پر و با آرامش خاطر و شاد از دین اسلام به خانه بازگشت و از آسانگیری اولین دعوتگر به دین اسلام ج خوشحال بود.
به اصل مسئله که دوست دارم آن را تأکید کنم بازمیگردم.
به خدا قسم که من از حرص و غیرت جوانان ما برای از بینبردن منکر و اقامۀ حق و تثبیت معروف بسیار خوشحال هستم، اما به خدا از صمیم قلب میخواهم که جوان در هر اقدامی که میخواهند بکنند از حکمت کار بگیرند گرچه شاید کار کمی دیرتر صورت پذیرد، اما سرانجام خوبی خواهد داشت کسی که آتش غیرت و احساسات در قلبش شعلهور گردیده و او جرأت به انجام کارهایی نموده که حکمت تقاضا میکند که نباید چنین جرأتی به طور موقت قلب او را شاد خواهد نمود، اما فساد بزرگی در پی خواهد داشت، ولی اگر کار را به تاخیر انداخت تا به آرامی پیش برود و بیاندیشد که چگونه وارد شود و چگونه خارج شود، خوبی و خیر بزرگی بدست خواهد آمد و از سرانجام بد و وخیمی که ممکن است او و امثال او گرفتار آن شود در امان خواهد بود.
به کارگیری حکمت در دعوت به راه خدا و تغییر منکر در احقاق حق و امر به معروف چیزی است که شریعت آن را خواسته است و تو ای برادرم، شریعت را طبق هوای نفس خود اجرا مکن، بلکه شریعت را آنگونه اجرا کن که مقتضی شریعت خدایت هست. ﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ﴾[النحل: ۱۲۵]. یعنی: «(ای پیغمبر) مردمان را با سخنان استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فرا خوان، و با ایشان به شیوۀ هرچه نیکوتر و بهتر جدال و گفتگو کن».
بدون تردید غیرت از قلب مرده بهتر است، اما حکم از همه بهتر است، مردن قلب یعنی این که انسان از مشاهدۀ منکر و از ترک معروف متأثر و ناراحت نمیشود، چنین چیزی به خدا قسم که زشت و در صفات و عادتهای امت اسلامی چنین چیزی وجود ندارد، زیرا امت اسلامی به معروف امر میکند و از منکر باز میدارد و به راه خدا مردم را دعوت میدهد، و عدم استفاده از حکمت در دعوت هم نادرست است، استفاده از حکمت همراه با حیات قلب و تحرک برای حق خیر و خوبی است. من از جوانان اهل غیرت میخواهم که در دعوت به راه خدا از حکمت کار گرفته و به آن تکیه نمایند، من به جوانان نمیگویم که حرکت نکنید و مردم را به راه خدا دعوت ندهید و مردم را به حال خودشان واگذارید، فاسق را بگذارید به فسادش مغشول شود و مطیع و فرمانبردار الهی را به طاعتش رها کنید، چنین چیزی نمیگویم بلکه میگویم: منکر و زشتی را انکار کنید و معروف را ثابت و پابرجا نمایید و به اندازۀ توان خود شب و روز به راه خدا مردم را دعوت دهید ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٢٠٠﴾[آل عمران: ۲۰۰] «شکیبائی ورزید، استقامت و پایداری کنید و مراقبت به عمل آورید و از خدا بپرهیزید تا این که رستگار شوید».
اما میگویم: و تأکید میکنم که از حکمت و آرامش در کارها استفاده کنید و از در وارد خانه شوید، به عنوان مثال فرض کنید ما در جامعهای، منکری را مشاهده کردیم آیا مناسب است که به آن منکر حملهور شویم و آن را بشکنیم و پاره پاره کنیم یا با مرتکبین آن به شدت سخن بگوییم؟ یا این که مناسبتر و بهتر این است که با نرمی و مهربانی با آنها سخن بگوییم، اگر سخن ما کارساز قرار گرفت چه بهتر و اگر نه به افراد دیگر اطلاع میدهیم که آنها مسئله را به گوش مسئولین امر میرسانند.
شکی نیست که آرامی و استفاده از نرمی و مهربانی بهتر است و در از بینرفتن منکر مؤثرتر خواهد بود، زیرا هدف ازاله و از بینبردن منکر است و اگر نه مسئله پیش افرادی که از ما در سطح بالاتری هستند برده خواهد شد، و آنها مورد را به گوش مسئولین امر خواهند رساند و با این کار مسئولیت ما انجام گرفته و تمام شده، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾[التغابن: ۱۶] یعنی: «پس آن قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزکاری کنید».
اگر ما بر این منکر حمله کرده و بشکنیم و پاره کنیم و... اغلب نتیجه برعکس خواهد بود و مقصود که از بینبردن منکر است حاصل نخواهد شد و دچار آزار و اذیت میشویم. و بسا اوقات چنین کارهایی به طور کلی لکهای بر حیثیت دعوت خواهد بود. بنابراین، از اینجا شما را تشویق میکنم و خودم را پیش خداوند مسئول میدانم و سخنی به شما میگویم که زبانزد مردم است و من به زبان مردمی به شما میگویم که «هر فرد با تجربه از طبیب و پزشک بهتر است». زیرا فرد با تجربه خودش دارو را تجربه کرده است، اما دکتر فقط دارو را در نسخه مینویسد که گاهی مفید واقع میشود و گاهی مفید قرار نمیگیرد.
[۲۱] بخاری به شماره (۱۹۳۶) الفتح (۴ / ۱۹۳)، کتاب الصوم، باب (۳۰) و مسلم به شماره (۸۱ / ۱۱۱۱)، کتاب الصیام باب (۱۴).