قواعد و رهنمودهای بیداری اسلامی

فهرست کتاب

پدر باید به شیوه‌ای که بهتر است فرزندش را دعوت دهد

پدر باید به شیوه‌ای که بهتر است فرزندش را دعوت دهد

{۵۴} بعضی از پدران پایبند به دین از این که فرزندان‌شان به طور کامل پایبند احکام اسلامی نیستند رنج می‌برند، بطور مثال: فرزندان نماز می‌خوانند و به بقیه اصول اسلام پایبند هستند، اما بعضی از گناهان چون تماشای فیلم‌های مبتذل، رباخواری، بعضی وقت‌ها حاضرنشدن به نماز جماعت، تراشیدن ریش را انجام می‌دهند؛ موضع پدری مسلمان و پایبند به دین در برابر این فرزندان چگونه باید باشد؟

و آیا پدر با خشونت با آن‌ها رفتار نماید یا با آن‌ها با نرمی برخورد کند؟

* به نظر من آن‌ها را به هر صورتی که بهتر است، رفته رفته دعوت دهد و اگر فرزندان گناهان متعددی را مرتکب می‌شوند، پدر نگاه کند که کدام گناه سخت‌تر و خطرناکتر است، نخست برای بازداشتن آن‌ها از آن گناه تلاش کند و در مورد آن گناه با آن‌ها گفتگو و مناقشه نماید، تا این که خداوند کار را آسان می‌کند، و فرزندان آن گناه را ترک می‌کنند و اگر فرزندان نصیحت او را نپذیرفتند، باید دانست که گناه‌ها فرق می‌کنند، بعضی گناهان طوری هستند که نمی‌توان با وجود ارتکاب چنان گناهی فرزند را در کنار خود نگاه داشت و بعضی گناهان در سطح پایین‌تری از این نوع هستند، و هرگاه انسان در برابر دو مفسده قرار بگیرد که حتماً یکی از آن دو مفسده یا هردو واقع خواهند شد، ارتکاب سبک‌ترین و ضعیف‌ترین انصاف و حق است.

اما گاهی شکل برعکس این پرسش پیش می‌آید، به این صورت که جوان از انحراف پدرش رنج می‌برد، جوان پایبند دین است و پدرش برعکس آن است. بنابراین، می‌بینی که پدر در بسیاری از مسایل با فرزندش مخالفت می‌کند، به چنین پدرانی توصیه می‌کنم که در مورد فرزندان‌شان از خداوند عزوجل بترسند و حکمت فرزندان‌شان به سمت دین و استقامت و پایبندی آن‌ها به دین را نعمت الهی دانسته، و خداوند را برآن شکر گویند، زیرا اصلاح فرزندان‌شان به نفع آن‌ها در زندگی و بعد از مرگ خواهد بود، همانطور که پیامبر ج فرموده است: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثٍ: صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ وَعِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ» [۶۰]. یعنی: «هرگاه انسان بمیرد، عملش قطع می‌شود، مگر از سه چیز: صدقۀ جاریه، و دانشی که مردم از آن بهره‌مند می‌شوند، و یا فرزند نیکویی که برایش دعا می‌کند»، و همچنین به دختران و پسران می‌گویم که: اگر پدر و مادرهایشان آن‌ها را به ارتکاب گناهی دستور دادند، فرزندان نباید از آن‌ها اطاعت کنند، و اطاعت از آن‌ها در گناه واجب نیست، و اگر فرزند با آن‌ها مخالفت ورزد، پدر و مادر ناراحت و خشمگین شوند، چنین چیزی از باب نافرمانی فرزند از پدر و مادر شمرده نمی‌شود، بلکه مخالفت با آن‌ها در انجام‌دادن گناه نوعی نیکی با آن‌ها است، زیرا گناهان کمتر می‌شوند، چون اگر فرزند به دستور پدر و مادر جامۀ عمل بپوشاند، و مرتکب گناه شود، جرم و گناه پدر و مادر زیاد خواهد بود.

پس اگر شما فرزندان، از ارتکاب گناهی که پدر و مادر شما را به انجام آن دستور می‌دهند خودداری کردید، در حقیقت شما به آن‌ها نیکی نموده اید، زیرا از سنگین‌شدن بار گناه‌شان جلوگیری به عمل آورده اید، پس هرگز در معصیت و گناه آن‌ها پیروی نکنید، اما در عبادت‌هایی که ترک‌کردن آن گناه نیست، اگر پدر و مادر دستور ترک آن را دادند، انسان باید نگاه کند که چه راهی بهتر است، پس اگر مصلحت را در مخالفت پدر و مادر می‌بیند با آن‌ها مخالفت ورزد، اما اگر طاعت از نوعی بود که پوشیده نگاه‌داشتن آن ممکن بود، طاعت را مخفیانه انجام دهد، و با پدر و مادرش مدارا نماید، و اگر طاعت از نوعی بود که پوشیده نگاه‌داشتن آن امکان‌پذیر نبود، آشکارا طاعت را انجام دهد و پدر و مادرش را قانع کند که انجام‌دادن این طاعت الهی هیچ ضرری برای آن‌ها و برای هر کسی که این طاعت را انجام می‌دهد، نخواهد داشت و سعی کند با دیگر نوع حرف‌های قانع‌کننده آن‌ها را قانع کند.

[۶۰] مسلم به روایت ابوهریره به شماره (۱۴ / ۱۶۳۱) کتاب الوصیه باب (۳).