شش صفتی که جماعت تبلیغ به آن دعوت میدهد، نقصهای بزرگی دارند
{۷۵} دعوت جماعت تبلیغ بر محور شش صفت دور میزند، و این صفات، صفات اصحاب است، آیا این صفتهای ششگانه اصلی در قرآن و سنت دارند؟
و نظر شما در مورد این صفات چیست؟
* صفات ششگانه که برادران جماعت تبلیغی به آن دعوت میدهند، بدون تردید صفتهای خوب و نیکویی هستند، اما تنها ویژگیها و صفاتی نیستند که صفات دعوتگران و دعوتدادهشدگان به راه خدا در آن منحصر باشد، بلکه برادران تبلیغی صفتهای بزرگی که بزرگتر است، از آنچه که آنها به آن دعوت میدهند، یا از بعضی از آنچه آنها دعوت میدهند، بزرگتر است، ترک کردهاند، اما این اجتهاد آنهاست.
بنابراین، ما به بعضی از مردم نوشتهایم که این دعوت کوتاهیهایی دارد، و باید آنها دعوت خود را بر آنچه پیامبر دین خویش قرار داده، متمرکز کنند و آن مطالبی است که حدیث عمر بن خطابسبه آن دلالت دارد که فرمود: در حالی که ما با پیامبر ج نشسته بودیم، ناگهان مردی وارد شد که لباسهایش به شدت سفید بود، و موهایش به شدت سیاه بود، نشانۀ سفر بر او دیده نمیشد، و هیچیک از ما او را نمیشناخت، او وارد شد و نشست و زانوهایش را به زانوهای پیامبر ج تکیه زد، و دستهایش را بر رانهایش گذاشت، و گفت: ای محمد مرا از اسلام خبر ده که چیست؟ پیامبر ج فرمود: اسلام یعنی این گواهی بدهی که هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و این که محمد (ج) پیامبر خدا است، و نماز را برپا داری، و زکات مالت را بدهی، و رمضان را روزه بگیری، و به حج خانۀ خدا بروی، گفت: راست گفتی، سپس گفت: مرا از ایمان باخبر کن، پیامبر ج فرمود: ایمان یعنی به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر خدا باور و ایمان داشته باشی، گفت: راست گفتی، سپس گفت: مرا از احسان خبر ده، پیامبر فرمود: احسان یعنی این که خدا را طوری عبادت کنی که گویا او را میبینی، و اگر او را نمیبینی او تو را میبیند و در آخر حدیث پیامبر ج فرمود: این جبرئیل بود، پیش شما آمد تا دینتان را به شما بیاموزد» [۷۱].
پس اگر برادران جماعت تبلیغی، دعوت خود را بر این اصول که پیامبر ج آن را دین نامید، متمرکز میکردند، برایشان بهتر و صحیحتر بود.
و شش صفتی که جماعت تبلیغی به آن دعوت میدهند، بدون شک دارای نقصهای بزرگیاند که بر برادران تبلیغی لازم است که آن را با رهنمودهای شریعت تکمیل نمایند.
[۷۱] بخاری روایت کرده است از حدیث ابوهریرهسشماره (۵۰) الفتح (۲ / ۱۴۰) کتاب الایمان، باب (۳۷) و همچنین مسلم روایت کرده است از حدیث عمر بن خطابسبه شماره (۱ – ۸) کتاب الإیمان، باب (۱).