قواعد و رهنمودهای بیداری اسلامی

فهرست کتاب

تفرقه جوانان پایبند، باعث از بین‌رفتن نیرویی می‌شود که با پایبندی به دین و حرکت به سوی خدا به دست می‌آید

تفرقه جوانان پایبند، باعث از بین‌رفتن نیرویی می‌شود که با پایبندی به دین و حرکت به سوی خدا به دست می‌آید

{۳۳} جوانان پایبند به دین اسلام گاهی رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند، و بعضی از بعضی اظهار بیزاری می‌کند، در این مورد چه سفارشی می‌کنید؟

* بدون تردید تفرقه و از هم پاشیدگی که برای جوانان پایبند پیش آمده که یکدیگر را گمراه می‌دانند، و با کسی که با روش آن‌ها موافق نباشد دشمنی می‌ورزند، بسیار اندوهناک و تأسف‌بار است و بسا اوقات ممکن است به شکست بزرگی در حرکت اسلامی بیانجامد.

و چنین تفرقه‌ای باعث راحتی و خنکی چشمان شیطان‌های انسانی و جنی خواهد بود، زیرا شیطان‌های انسانی و جنی دوست ندارند نیکان بر یک چیز اتفاق کنند، بلکه آن‌ها می‌خواهند که اهل خیر متفرق شوند، زیرا می‌دانند که تفرقه از بین‌رفتن نیرویی است که با پایبندی به دین الهی و حرکت به سمت راه خدا به دست می‌آید، و خداوند متعال در این آیه به همین مطلب اشاره نموده و فرموده: ﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡ[الأنفال: ۴۶]. یعنی: «کشمکش مکنید، درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود».

و نیز فرموده است: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ[آل عمران: ۱۰۵]. یعنی: «و مانند کسانی نشوید که پراکنده شدند، و اختلاف ورزیدند، پس از آن که نشانه‌های روشن به آنان رسید».

و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍ[الأنعام: ۱۵۹]. یعنی: «بی‌گمان کسانی که آیین خود را پراکنده می‌دارند، و دسته دسته و گروه گروه می‌شوند، تو به هیچ وجه از آنان نیستی».

و فرموده است: ﴿۞شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ[الشوری: ۱۳]. یعنی: «خداوند آیینی را برای شما بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است، و آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نموده‌ایم که دین را پابرجا دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلاف نورزید».

پس خداوند ما را از تفرقه برحذر داشته و عواقب وخیم آن را برای ما بیان کرده است، و بر ما واجب است که امت واحد باشیم، چون تفرقه، فساد و از هم پاشیدگی حرکت اسلامی باعث ضعیف‌شدن امت اسلامی می‌گردد.

اصحاب پیامبر ج دچار اختلاف شدند، اما اختلاف باعث تفرقه و دشمنی بین آن‌ها نگردید، حتی در زمان پیامبر ج میان اصحاب اختلاف واقع شد، و مثال آن در این است که وقتی پیامبر ج از غزوه احزاب فارغ شد و جبرئیل پیش او آمد و دستور داد تا برای جهاد بنی قریظه چون عهدشکنی کرده بودند، به سوی محل بنی قریظه حرکت کند، پیامبر ج به یارانش گفت: «لاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ الْعَصْرَ إِلاَّ فِى بَنِى قُرَيْظَةَ» [۴۹]یعنی: «هیچیک از شما نماز عصر را بجز در محل بنی قریظه نخواند».

اصحاب از مدینه به سوی محل بنی قریظه بیرون آمدند، و وقت نماز عصر در بین راه فرا رسید، بعضی گفتند: ما به جز در محل بنی قریظه نماز نمی‌خوانیم، حتی اگر خورشید در میان راه غروب کند، چون پیامبر ج فرموده است: هیچکس نباید نماز عصر را به جز در محل بنی قریظه جایی دیگر بخواند، پس ما می‌گوییم «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»: شنیدیم و اطاعت کردیم.

و بعضی از اصحاب گفتند: منظور رسول الله ج شتاب و بی‌درنگ برخاستن برای حرکت به سوی بنی قریظه بوده است، و از ما نخواسته که نماز عصر را تاخیر کنیم، این ماجرا به اطلاع پیامبر ج رسید، و پیامبر هیچیک را سرزنش نکرد و برای آنچه هریک از دو گروه فهمیده بود، توبیخ نکرد، و خود اصحاب نیز به خاطر اختلاف نظر در فهمیدن حدیث پیامبر ج متفرق نشدند، و همچنین بر ما واجب است که متفرق نشویم و همه امت واحدی باشیم، اما اگر متفرق شویم و گفته شود، این سلفی است و این اخوانی و این تبلیغی و این سنی و این مقلد و این از فلان گروه و آن از فلان است، پس چنین چیزی خطر بزرگی است!!

و امیدی که ما از بیداری اسلامی داریم، وقتی که بیداری اسلامی به گروه‌های متفرق تقسیم شود که یکدیگر را گمراه می‌دانند، و بعضی بعضی دیگر را نادان قلمداد می‌کند، از بین خواهد رفت. و راه حل این مشکل این است که ما به همان شیوه‌ای رفتار کنیم که اصحاب پیامبر ج رفتار نمودند، و بدانیم که این اختلاف ناشی از اجتهاد در مواردی که اجتهاد گنجایش دارد می‌باشد، و بدانیم که چنین اختلافی تاثیر منفی نخواهد داشت، بلکه در حقیقت این اختلاف اتحاد است، اما چگونه؟! به طور مثال من در مسئله‌ای با تو اختلاف نظر دارم، چون مقتضای دلیل پیش من برخلاف آنچه تو می‌گویی هست، و تو با من در مسئله‌ای اختلاف نظر داری، چون مقتضای دلیل از دیدگاه تو برخلاف نظر من است، پس در واقع ما با یکدیگر اختلاف نداریم، چون هریک از ما بر مبنای اقتضای دلیل نظری را انتخاب نموده است، پس دلیل را همه مد نظر قرار داده‌ایم، و هیچیک از ما بدون درنظرگرفتن دلیل رای انتخاب نکرده است، پس من باید تو را ستایش کنم، چون تو جرأت مخالفت با من نموده‌ای، و ما برادر و دوست یکدیگر هستیم، و از آنجا که مخالفت تو با من بر مقتضای دلیل بوده است، پس نباید من نسبت به تو کدورتی داشته باشم، و همچنین تو نباید نسبت به من در دل خود احساس بدی داشته باشی، و من باید تو را ستایش کنم، و همچنین تو مرا.

و اگر هریک از ما دیگری را مجبور کند که رأی او را بپذیرد، او همچنین احساس می‌کند که باید شما هم رأی مرا بپذیرید، چون هیچیک از دیگری بالاتر نیست. بنابراین، من می‌گویم که ما باید اختلافی را که منشأ اجتهاد است، آن را اختلاف قرار ندهیم، بلکه آن را وحدت قرار دهیم تا وحدت کلمه داشته باشیم و خوبی را دریابیم.

اما اگر کسی بگوید: این راه حل نسبت به عموم مردم راه حل آسانی نیست، پس راه حل چیست؟

دیگر راه حل این است که سران و برجستگان از هر گروهی برای بحث و پژوهش در مسایل اختلافی جمع شوند، تا متحد و یکپارچه باشیم.

در یکی از سال‌ها مسئله‌ای در موسم حج در منی به دست من و بعضی از برادران حل شد که شاید برایتان عجیب باشد، واقعه از این قرار بود که دو گروه آورده شد که هریک سه یا چهار نفر بودند، و هریکی از دو گروه، دیگری را به کفر متهم می‌کرد، و همدیگر را لعنت می‌کردند، و همه حجاج بودند، علت اختلاف این بود که یک گروه به دیگری می‌گفت: این‌ها وقتی نماز می‌خوانند دست راست بر دست چپ بالای سینه می‌بندند، و این انکار سنت است، زیرا سنت رهاکردن دست‌ها بر روی ران‌ها است.

و گروه دوم می‌گفت: در نماز دست‌ها را نبستن و باز نگذاشتن کفر است، و لعنت بر چنین افردی جایز است، اختلاف آن‌ها شدید بود، اما به فضل خدا و پس از آن تلاش برادران و بیان اهمیت وحدت امت اسلامی هردو گروه در حالی رفتند که از یکدیگر خشنود بودند، ببینید که شیطان در این مسئله که آن‌ها اختلاف کردند، چگونه این‌ها را بازیچه قرار داده است تا جایی که به خاطر این مسئله یکدیگر را تکفیر کرده بودند، در صورتی که این مسئله یک سنت از سنت‌هاست و نه ارکان اسلام و نه از فرایض و نه از واجبات است، آخر این امر در این مورد این است که بعضی از علماء معتقدند گذاردن دست راست روی دست چپ و بستن آن بر بالای سینه سنت است، و گروهی از اهل علم می‌گویند: سنت این است که دست‌ها باز باشند، با وجود این که مطلب درست و صحیح در این مورد این است که سنت گذاشتن دست راست بر ساعد دست چپ می‌باشد، آنطور که سهل بن سعدسدر بخاری روایت کرده است: «مردم امر می‌شدند که در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارند» [۵۰].

امید دارم خداوند به برادرانی که دارای روش و راه‌های مختلفی در دعوت اسلامی هستند، نعمت وحدت و محبت و صلاح قلب‌ها را رعایت کند، زیرا هرگاه نیت قلبی خوب باشد، علاج کار آسان خواهد بود، اما اگر نیت درست نباشد، و هرکسی برایش نظر خودش مهم باشد و به نظر دیگران اهمیت ندهد و خود رای و خودپسند باشد، بدیهی است که موفقیت در این صورت بعید خواهد بود.

ملاحظه: باید دانست که اگر اختلاف در مسائل عقیدتی باشد، واجب است که اشتباهات عقیدتی را تصحیح کرد، و هر نظری در عقیده که برخلاف مذهب سلف و پیشینان باشد، نپذیرفتن و انکار آن واجب است، و باید مردم را از فردی که در عقیده با مذهب سلف مخالفت می‌ورزد برحذر داشت.

[۴۹] قسمتی از حدیث شماره (۹۴۶) به روایت ابن عمر بخاری – الفتح (۲ / ۵۰۶) کتاب الخوف، باب (۵) و نیز شماره (۴۱۱۹) این حدیث را روایت کرده الفتح (۷ / ۴۷۱، ۴۷۰) کتاب المغازی باب (۳۰) و مسلم شماره (۶۹ / ۱۷۷۰). [۵۰] بخاری شماره حدیث (۷۴۰) الفتح (۲ / ۲۶۲) کتاب الأذان باب (۸۷).