قاعدۀ دوم: علم و بصیرت
یکی از اموری که باید این بیداری اسلامی براساس آن باشد، علم است. یعنی علم به شریعت خدا و علمی که برگرفته شده از دو منبع اساسی یعنی کتاب خدا و سنت رسول الله ج باشد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤﴾[النحل: ۴۴] «و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا این که چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات اسلامی است)» ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُۚ وَكَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ عَظِيمٗا ١١٣﴾[النساء: ۱۱۳] یعنی: «خداوند کتاب (قرآن را که ترازوی جداسازی حق از باطل است) بر تو نازل کرده است و حکمت را (به دل تو القا نموده است) و چیزی (از شرائع و احکام) را به تو آموخته است که نمیتوانستی (جز در پرتو وحی) آن را بیاموزی و بدانی، فضل خدا و رحمت او بر تو بزرگ و فراوان بوده است».
علم اساس و مادۀ دعوت است و هرگز ممکن نیست دعوتی طبق رضای الهی شکل بگیرد، اما این که بر پایۀ علم استوار باشد. امام بخاری/در صحیح خود عنوانی گذاشته (باب العلم قبل القول والعمل).
و از این گفتۀ خداوند متعال استدلال نموده است که ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ﴾[محمد: ۱۹] یعنی: «بدان که قطعاً هیچ معبود حقی جز الله وجود ندارد. و برای گناهان خود آمرزش بخواه».
هر دعوت بدون علمی خالی از انحراف و گمراهی نخواهد بود، به خاطر این پیامبرج امتش را تحذیر میکند از زمانی که علماء از بین میروند و سران نادان و جاهلی باقی میمانند که مردم را بدون علم فتوا میدهند و خود گمراه میشوند ودیگران را گمراه میکنند.
ما بسیاری از برادرانی را که بیداری اسلامی آنها را فرا گرفته میبینیم که بر اثر احساسات و عواطف دینی جذب حرکت اسلامی شدهاند بدون شک احساس و عاطفۀ دینی چیر خوبی است، زیرا اگر احساس و عاطفه وجود نداشته باشد اقدام هم صورت نخواهد گرفت، اما عاطفه به تنهایی کافی نیست، بلکه باید علم و دانشی باشد که انسان در عمل و دعوتش، برآن حرکت نماید، به خاطر این پیامبر ج فرموده است: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً» [۶]یعنی از من به مردم تبلیغ کنید، حتی اگر یک آیه باشد. بدون علم و آگاهی بر شریعت پیامبر امکان ندارد بتوانیم برای مردم تبلیغ کنیم، زیرا «بَلِّغُوا عَنِّي»«از من به مردم تبلیغ کنید» بدین معنا است که پیامبر ما را جانشین خود قرار داده برای تبلیغکردن چیزهائی که از جانب او صادر شده است.
بنابراین، دعوتگر باید به آنچه مردم را بدان دعوت میدهد عالم باشد و دارای علمی صحیح و متکی بر کتاب خدا و سنت رسول الله ج باشد، زیرا هر علمی که از منابعی غیر از کتاب و سنت برگرفته شده باشد باید نخست آن را به قرآن و سنت عرضه کرد و بعد از این که به قرآن و سنت عرضه شد یا با قرآن و سنت موافق است و یا مخالف خواهد بود، اگر موافق باشد پذیرفته میشود، و اگر با قرآن و سنت مخالف باشد نپذیرفتن و بازگرداندن آن به صاحبش هرکسی که باشد واجب است، زیرا از ابن عباسبروایت شده که گفت: «يوشك أن تنزل عليكم حجارة من السماء، أقول: قال رسول الله وتقولون: قال أبو بكر وعمر»یعنی: «نزدیک است که از آسمان بر شما سنگ ببارد من میگویم: پیامبر چنین فرموده است و شما میگویید ابوبکر و عمر چنین گفتهاند».
پس وقتی که گفتۀ ابوبکر و عمر هرگاه با حدیث پیامبر ج مخالف باشد اعتباری نخواهد داشت پس در مورد گفتههای کسانی که در علم و تقوا و همراهی پیامبر و خلافت از آنها پایینتر هستند یا اصلاً همراه پیامبر نبوده و خلافت نصیب آنها نشده چه فکر میکنید، بله وقتی اقوال آنها در صورت مخالفت با قول پیامبر پذیرفته نمیشود اقوال افرادی که از آنها در سطح پاینتر هستند اگر با قرآن و سنت مخالف باشد به طریق اولی پذیرفته نخواهد شد.
خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣﴾[النور: ۶۳] یعنی: «آنان که با فرمان او (پیامبر) مخالفت میکنند باید از این بترسند که فتنهای (در برابر عصیانی که میورزند) گریبانگیرشان گردد، یا این که عذاب دردناکی دچارشان شود (اعم از قحطی و زلزله و دیگر مصائب دنیوی و دوزخ و دیگر شکنجههای اخروی)».
امام احمد/گفته است: آیا میدانی فتنه چیست؟ فتنه یعنی شرک، زیرا وقتی فرد بعضی از گفتههای پیامبر ج را رد کند و نپذیرد شاید در قلبش انحرافی پیدا شود و آنگاه او هلاک شود.
پس دعوت بدون علم، دعوتی است بر پایه جهل و دعوت بر پایۀ جهل ضررش از فایدهاش بیشتر است، زیرا چنین دعوتگری خودش را مرشد و راهنما قرار داده پس اگر جاهل باشد او بر اثر جهل گمراه میشود و دیگران را گمراه میکند (و العیاذ بالله) و جهل او جهل مرکب است و جهل مرکب، از جهل ساده سختتر و بدتر است، زیرا کسی که دارای جهل ساده میباشد خودش جاهل است و سخنی نمیگوید و با آموختن میتوان این جهل را رفع نمود، اما مشکل اصلی حالت جهل مرکب است، زیرا فرد دارای جهل مرکب ساکت نمینشیند، بلکه حرف میزند گرچه از روی جهالت باشد و اینجا است که تخریب و گمراهکردن او از روشنکردن راه و راهنمایی به راه بیشتر خواهد بود.
برادران: دعوت به راه خدا بدون علم برخلاف سیرۀ پیامبر ج و پیروانش میباشد. بشنویم فرمودۀ الهی که پیامبر ج را امر میکند: ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٨﴾[یوسف: ۱۰۸] یعنی: «بگو: این راه من است که من (مردمان را) با آگاهی به سوی خداوند دعوت میکنم و پیروان من هم (چنین میباشند)، و خدا را منزه (از انباز و نقص و دیگر ناشایست) میدانم، و من از زمرۀ مشرکان نمیباشم (و کسی و چیزی را شریک خدا نمیانگارم)».
پس پیامبر فرموده: من و کسانی که از من پیروی میکنند به سوی خدا بر پایۀ علم و بینش دعوت میدهیم عین هرکس که از پیامبر ج پیروی میکند باید براساس علم و دانش به راه خدا دعوت دهند نه براساس جهل و نادانی.
ای دعوتگر به راه خدا در گفتۀ خداوند: ﴿عَلَىٰ بَصِيرَةٍ﴾(بر آگاهی و بینش) فکر کن، یعنی دارای علم و بینش در سه چیز:
نخست: باید به آنچه مردم را بدان فرا میخواند علم و بصیرت داشته باشد:
اینگونه که باید به حکم شرعی که مردم را به آن دعوت میدهد عالم باشد، زیرا ممکن است به چیزی دعوت بدهد و گمان میبرد که واجب است اما در شریعت آن مسئله واجب نیست، او با این کار بندگان خدا را الزام به انجام کاری میکند که خداوند آنها را بدان کار ملزم نکرده است، و بسا مردم را به ترک چیزی فرا میخواند به گمان این که حرام است اما آن چیز در دین الهی حرام نیست و اینگونه چیزی را که خدا برای بندگانش حلال نموده او حرام میگرداند.
شنیدهام که فردی مردم را به ترک هرچیز جدیدی گرچه نیاز به آن باشد و ضرر شرعی در آن هم وجود نداشته باشد فرا میخواند، به عنوان مثال میگوید: به صدای قرآن که از ضبط صوت پخش میشود گوش نکنید؟! اگر پرسیده شود چرا؟ میگوید: چون چنین چیزی در عهد پیامبر ج و اصحابش وجود نداشته است، پس بدعت شمرده میشود و پیامبر ج فرموده است: «كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ» [۷]«هر بدعتی گمراهی است».
این فرد به راه خدا دعوت داده، اما بدون این که در آنچه دعوت میدهد بینش و آگاهی داشته باشد، چون ضبط صورت وسیلهای برای حفظ سخن شنیده شده میباشد و وسایل را نمیتوان مثل مقاصد دانست، بلکه وسایل حکم مقاصد را دارند.
بنابراین، آیا در زمان پیامبر ج کتابخانه و چاپخانه که کتاب چاپ شود وجود داشته است و آیا در دوران پیامبر ج اماکن انبار و بایگانی کتاب وجود داشته است؟
خیر، وجود نداشته است. بلکه در عهد پیامبر ج تأریخی هم وجود نداشته، و اولی کسی که تاریخ را برای مسلمین وضع نمود عمر بن خطابسبود که در سال شانزدهم هجری به این عمل اقدام نمود، آیا میتوان گفت: استفادۀ تاریخ بدعت است و جایز نیست؟ نه. بنابراین، ما باید به آنچه دعوت میدهیم آگاه و دارای بینش باشیم، و برعکس اینها افرادی یافت میشوند که در این امور زیادهروی میکنند به طور مثال فردی میگوید: نواری که در آن اذان ضبط شده کنار میکروفون بگذارید تا اذان پخش شود این فرد برعکس فرد اول نمیخواهد که ما عبادت اذان را انجام دهیم، بلکه او از ما میخواهد تا به وسیلۀ میکروفون مردم صدای مؤذنی را بشنوند که شاید هم زنده نیست، این کار نیز اشتباه است.
خلاصه این که انسان باید در آنچه دعوت میدهد آگاهی و بینش داشته باشد و همچنین فردی گمان میکند که فلان کار واجب است و ممکن است براساس اجتهاد اشتباه و نادرستش چنین معتقد باشد و کاش او تا این حد بسنده مینمود، بلکه او این اعتقاد را براساس تأویل و شبههای که اصلی ندارد وسیلۀ سنجش دوستی و دشمنی قرار میدهد و مشکل کار هم در اینجا است!! زیرا اگر شخصی با رأی او موافق نباشد گرچه رای و نظر او به مقتضای دلیلهای کتاب و سنت اشتباه باشد با آن شخص مخالفت و دشمنی میورزد و اگر شخص با رأی و نظرش موافق باشد او را دوست میدارد گرچه آن شخص موافق اهل بدعت و بدعت چی باشد، اما وقتی با او موافق است مورد صحبت و دوستی او قرار میگیرد و مشکل کارهم همین است!! نمیخواهم در این مورد زیاد صحبت کنم، اما این مسئله برای بسیاری از جوانان واضح و معلوم است، زیرا بعضی از جوانان با شخصی صحبت میورزند و از شخصی دیگر بیزار و متنفراند، چون او فتوایی گفته که به گمان اینها حق نیست، چنین کاری اشتباه است، زیرا فردی که فتوا میدهد برای این فتوا نمیدهد که مردم او را ستایش کنند یا پیش مردم محبوب و دوستداشتنی باشد یا مورد نفرت و خشم مردم قرار گیرد، بلکه او برحسب آنچه گمان میبرد که از شریعت خدا است فتوا میدهد، و باید از خودمان بپرسیم که مفتی، قول چه کسی را تعبیر میکند؟ بله مفتی تعبیرکنندۀ دین خدا و احکام الهی است. بنابراین، باید مفتی، قبل از این که قدمش را بگذارد باید بداند که در کجا قدم خواهد گذاشت، و باید قبل از این که فتوا بدهد بداند که مسئله، مسئلۀ شریعت است چون او از شریعت خداوند سخن میگوید، مهم این است که انسان در آنچه دعوت میدهد دارای آگاهی و بینش باشد.
[۶] بخاری به روایت عبدالله بن عمرو شماره (۳۴۶۱) الفتح: (۶ / ۵۷۲) کتاب الأنبیاء باب (۵۰). [۷] قسمتی از حدیثی در مسلم به روایت جابر بن عبداللهسشماره (۴۳ – ۸۶۷) کتاب الجمعة باب (۱۳).