شاگردان مکتب نبوت

فهرست کتاب

مدال‌ها و نشانه‏های افتخاری که پیامبر صبه علی ساعطا کرده بود

مدال‌ها و نشانه‏های افتخاری که پیامبر صبه علی ساعطا کرده بود

این‌ها مجموعه‏ای از مناقب معطر علی سو مدال‌هایی است که پیامبر صبه گردن او آویخته است.

ابوهریره سمی‏گوید: که رسول الله صهمراه ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر روی کوه حرا بودند که ناگهان سنگی حرکت کرد، پیامبر‌صفرمود: آرام باش چرا که جز یک نبی و صدیق و شهید کسی دیگر بر تو نیست[۱۵٧].

علی سمی‏گوید: رسول الله صمرا به یمن فرستاد، گفتم: ای رسول خدا مرا میان قومی می‏فرستی که همه از من بزرگ‌ترند، تا درمیانشان قضاوت کنم. گفت: برو خداوند متعال زبانت را ثابت و قلبت را هدایت می‏کند[۱۵۸].

پیامبر صمی‏فرماید: ابوبکر بهشتی است و عمر بهشتی است و عثمان بهشتی است و علی بهشتی است و طلحه بهشتی است و زبیر بهشتی است و عبدالرحمن بن عوف بهشتی است و سعد بن ابی وقاص بهشتی است و سعید بن زید بهشتی است و ابوعبیده بن جراح بهشتی است[۱۵٩].

علی سمی‏گوید: وقتی که ابوطالب وفات کرد نزد پیامبر صآمدم و گفتم: عموی پیرت وفات کرد. گفت: برو و او را دفن کن و کاری نکن تا نزدم برگردی. او را دفن کردم، سپس نزد پیامبر صآمدم و ایشان گفتند: برو غسل کن و کاری نکن تا ‏نزدم برگردی. غسل کردم و سپس نزد ایشان بازگشتم، سپس برایم دعاهایی کرد که آن‌قدر خوشحال شدم که از داشتن شترهای سرخ و سیاه آن‌قدر خوشحال نمی شدم[۱۶۰].

از زر نقل شده که گفت: علی سفرمود: قسم به کسی که دانه را می‏شکافد و انسان را می‏آفریند، پیامبر صبا من عهد بسته است که: جز مؤمن کسی مرا دوست ندارد و جز منافق کسی کینه مرا به دل ندارد[۱۶۱].

از ابن ابی لیلی نقل شده که گفت: علی سبرای ما تعریف کرد که فاطمه‌لاز شدت آسیاب کردن زیاد می‏نالید، و کنیزانی را نزد پیامبر صآوردند، فاطمه لبه نزد پیامبر صرفت تا از ایشان درخواست کنیزی کند تا او را در کارهای منزل کمک کند ولی پیامبر صرا نیافتند، در این وقت عایشه لرا دید و موضوع را به او گفت. وقتی که پیامبر صآمد، عایشه لآمدن فاطمه را به او خبر داد . پس پیامبر صنزد ما آمد در حالی که ما بستر خواب را فراهم کرده بودیم. خواستم برخیزم که گفت: برجای خود بنشینید و میان ما نشست به طوری که سردی پایش را بر سینه‏ام احساس کردم و گفت: آیا دوست دارید بهتر از آن چیزی را که درخواست کرده بودید به شما بیاموزم، وقتی که بستر را برای خوابیدن فراهم می‏کنید ۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار سبحان الله و ۳۳ بار الحمد لله بگویید که این از خادم برای شما بهتر است[۱۶۲].

ابن ابی حازم می‏گوید که مردی نزد سهل بن سعد آمد و گفت این فلانی ـ امیر مدینه ـ علی سرا بر بالای منبر صدا می‏زند، گفت: با چه اسمی او را صدا می‏زند؟ گفت: به او ابوتراب می‏گوید. سهل خندید و گفت: قسم بخدا این اسم را پیامبر صبر او گذاشته است و او نیز هیچ اسمی را بیشتر از این دوست ندارد، گفتم: ای ابوعباس (سهل) قصه از چه قرار است ؟ گفت: علی سنزد فاطمه لرفت و سپس از خانه بیرون آمد و در مسجد دراز کشید. پیامبر صبر فاطمه لوارد شد و فرمود: پسر عمویت کجاست[۱۶۳]؟ گفت: در مسجد است، پس به سوی او رفت و دید که عبایش از تنش افتاده و خاک به پشتش چسبیده است و شروع کرد به پاک کردن خاک از پشت او و می‏گفت: برخیز ای ابوتراب، برخیز ای ابوتراب[۱۶۴].

مصعب بن سعد از پدرش نقل می‏کند که گفت: وقتی رسول الله صبه جنگ تبوک رفت علی را جانشین خود در مدینه کرد، علی سگفت: آیا مرا همراه زنان و بچه‏ها جا می‏گذاری؟ پیامبر فرمود: آیا راضی نیستی که برای من به منزله هارون برای موسی باشی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد آمد[۱۶۵].

از سعد بن ابی وقاص نقل شده که گفت: من و دو نفر دیگر در مسجد نشسته بودیم که شروع به انتقاد از علی سکردیم، رسول الله صبا ناراحتی به من نگریست به طوری که ناراحتی از صورتش پیدا بود و من از این ناراحتی او به خدا پناه بردم. فرمود: شما را چه شده است؟ هر کس که علی را بیازارد، مرا آزرده است[۱۶۶].

از ابوبکر نقل شده که پیامبر صاو را به منظور برائت از مشرکین به مکه فرستاد که از آن سال به بعد هیچ مشرکی حق حج گزاردن را ندارد، و هیچ شخصی نباید بدون لباس طواف کند، و جز انسان‌های مسلمان وارد بهشت نمی‏شوند، و کسی که با رسول الله صپیمانی دارد بر پیمان خود بماند، و خدا و رسولش از مشرکان بری هستند. گفت: سه بار این را فرمود، سپس به علی سفرمود: برو به ابوبکر برس و او را به مدینه نزد من برگردان، و تو آن پیام را برسان. گفت: علی ساین کار را انجام داد و هنگامی که ابوبکر نزد پیامبر صآمد گریست و گفت: ای رسول خدا صچیزى در من دیده‏ای؟ گفت: جز خیر چیزی در تو نیست ولی من خواستم که فردی این کار را انجام بدهد که از اقوام نزدیک من باشد[۱۶٧].

از براء سنقل شده که گفت: وقتی پیامبر صدر ذی القعده به عمره رفت و اهل مکه خودداری کردند تا اینکه او بیشتر از ۳ روز در آنجا بماند پیمانی به این مضمون نوشتند: این چیزی است که محمد رسول الله صآن را قبول دارد. گفتند: ما با این اسم تو را نمی‏شناسیم، اگر می‏دانستیم که تو رسول خدا هستی، مانع ماندن تو در مکه نمی‏شدیم ولی تو محمد بن عبدالله هستی، گفت: من رسول الله صو محمد بن عبدالله هستم. سپس به علی گفت: رسول الله صرا پاک کن. علی سگفت: قسم بخدا هرگز آن را پاک نمی‏کنم و رسول الله صآن عهدنامه را برداشت و در حالی که سواد نوشتن نداشت، نوشت: این عهد محمد بن عبدالله است، کسی اسلحه وارد مکه نکند، مگر شمشیری که در غلاف باشد، و کسی از اهل مکه که قصد پیروی از پیامبر را دارد همراه خود نبرد، و اگر کسی از اصحابش خواست در مکه بماند، مانع آنها نشوند، وقتی که وارد مکه شدند و مدتشان به پایان رسید، به علی سگفتند: به دوستت بگو که فرصتش تمام شد، و از مکه بیرون برود، پیامبر صدر حالی از مکه بیرون رفت که دختر حمزه به دنبال او می‏دوید و فریاد می‏زد عمو...عمو. علی دستش را گرفت و به فاطمه گفت: دختر عمویت را بردار، اینجا بود که علی و زید و جعفر بر سر این مساله با هم نزاع کردند. علی سگفت: من او را بر می‏دارم او دختر عموی من است، و جعفر گفت: دختر عموی تو است و خاله او زن من است، و زید گفت: دختر برادرم است، پس پیامبر صاو را به خاله‏اش داد و گفت: خاله به منزله مادر است، و به علی سگفت: تو از منی و من از توام، و به جعفر گفت: تو در خلقت و اخلاقت شبیه من هستی، و به زید گفت: تو برادر و آزاد شده‏ی ما هستی، و علی سبه پیامبر صگفت: چرا با دختر حمزه ازدواج نمی‏کنی؟ پیامبر صفرمودند: او دختر برادر شیری من است[۱۶۸].

[۱۵٧] مسلم ۲۴۱٧، ترمذی، ۳۶٩۶. [۱۵۸] احمد ۱/۸۸؛ نسائی در الخصائص۳۵ و عدوی گفته است که از جمیع جهات صحیح است. [۱۵٩] احمد و ضیاء از سعید بن زید و آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح دانسته است. [۱۶۰] احمد ۱/۱۰۳، ابویعلی، المسند، ۱/۳۳۵ و عدوی گفته که از هر جهت صحیح است. [۱۶۱] مسلم ٧۸، ترمذی، ۳٧۳۶. [۱۶۲] بخاری ۳٧۰۵؛ مسلم ۲٧۲٧؛ احمد ۱/۱۳۶. [۱۶۳] در روایت بخاری ۴۴۱ ومسلم ۲۴۰٩ آمده که گفت: میان من و او جر و بحث پیش آمد و مرا ناراحت کرد و بیرون رفت و چیزی به من نگفت. [۱۶۴] بخاری، ۳٧۰۳. [۱۶۵] بخاری، ۴۴۱۶؛ مسلم ۲۴۰۴. [۱۶۶] ابویعلی، ۲/۱۰٩ احمد در فضائل الصحابة ٧۸، او حدیث حسن است. [۱۶٧] احمد۱/۳ و از تمام جهات صحیح است. [۱۶۸] بخاری ۴۲۵۱؛ و ترمذی به اختصار بیان کرده است.