شاگردان مکتب نبوت

فهرست کتاب

رسول خدا صنشان شرف بر سینه او می‏گذارد

رسول خدا صنشان شرف بر سینه او می‏گذارد

ابوموسی بار دیگر برگشت تا از این چشمه صاف بنوشد و قرآن و سنت را از پیامبر صبیاموزد. ابوموسی هرگاه قرآن را قرائت می‏کرد احساس می‏شد در اثر صوت زیبا و آرامش همه دنیا به طرف وی متمایل می‏گردد. حتی روزی رسول خدا صبه او گفت: «ای ابوموسی صدایی مانند صدای آل داود به تو عطا شده است»[۳۴].

ابوعثمان النهدی می‏گوید: موسیقی هیچ تار و طنبور و چنگی را نشنیده‏ام که از صدای ابوموسی زیباتر باشد. هرگاه برایمان نماز می‏خواند دوست می‏داشتم سوره بقره را بخواند[۳۵].

ابوسلمه می‏گوید: عمربن خطاب به ابوموسی که در مجلس نشسته بود می‏گفت: ای ابوموسی خدا را بیادمان بیانداز. ابوموسی نیز چند آیه از قرآن را با صوت و لحن می‏خواند[۳۶].

پیامبر صشهادت داد که او مؤمن منیب است.

ابن بریده از پدرش نقل می‏کند که گفت: شبی از مسجد خارج شدم که پیامبر صدر کنار در مسجد ایستاده بود و مردی نماز می‏خواند. به من گفت ای بریده آیا فکر می‏کنی ریا می‏کند؟ گفتم خدا و رسولش بهتر می‏دانند. فرمود: بلکه او مؤمن منیبی است که صدایی مانند صدای آل داود به او عطا شده است. نگاه کردم دیدم او ابوموسی است و به او خبر دادم[۳٧].

انس بن مالک سمی‏گوید: ابوموسی صدای شیرینی داشت. یک شب او نماز می‏خواند همسران پیامبر صصدایش را شنیدند و ایستاده به او گوش می‏دادند. فردای آن شب به او گفته شد زنان به صدایت گوش می‏دادند. گفت اگر می‏دانستم صدایم را بهتر می‏کردم و شما را بیشترخوشحال می‏کردم[۳۸].

ابوموسی از معدود افرادی است که برای پیامبر صقرآن را قرائت کرد ... و پیامبر صاو و معاذ را به یمن، به دو شهر زبید و عدن فرستاد.

ابوموسی سمی‏گوید: بعد از اینکه پیامبر صمن و معاذ را به یمن فرستاد به ما گفت در رویارویی با مردم سختگیر نباشید و آنها را از خود متنفر مکنید. ابوموسی به رسول الله گفت: در سرزمین ما شراب وجود دارد. شرابی که از عسل درست می‏شود و به آن «بِتع» می‏گویند و شرابی که از جو ساخته می‏‏شود و «مِرز» نام دارد. پیامبر صفرمود: «هر مسکری حرام است». معاذ به من گفت: چگونه قرآن را می‏خوانی. گفتم: در نماز، روی مرکب و نشسته و ایستاده آن را قرائت می‏کنم. معاذ گفت: من می‏خوابم سپس بیدار می‏شوم و همانگونه که برای نمازم اجر داده می‏شوم، برای خوابم نیز دارای اجر هستم[۳٩].

ابوموسی سمی‏گوید: با پیامبر صدر سفر بودیم و مردم از کوه بالا می‏رفتند مردی بالا رفت و گفت: لا اله الا الله والله اكبر، گمان می‏کنم با صدای بلند گفت و پیامبر صکه روی اسبش سوار بود فرمود: «ای مردم، شما که انسان کَر یا غایب را صدا نمی‏زنید، و گفت ای عبدالله بن قیس (ابوموسی) آیا ذکری به تو بیاموزم که از گنجهای بهشت است؟ گفتم: بلی ای رسول خدا، فرمود بگو: «لا حول ولا قوة الا بالله»[۴۰].

ابوموسی اخلاق پسندیده شرم و حیا را داشت.

ابومجلز می‏گوید: ابوموسی گفت: من به خاطر شرم از خداوند در خانه تاریک غسل می‏کنم و پشتم را خم می‏نمایم[۴۱].

او هنگام خواب لباس می‏پوشید از ترس اینکه عورتش کشف نشود.

ابوموسی ملازم پیامبر صبود تا در جوار او به خیر بیشتری برسد.

ابوموسی می‏گوید: در جعرانه نزد رسول خدا صبودم که یک مرد عرب وارد شد و گفت: آیا وعده‏ای که به من داده‏ای عملی نمی‏کنی؟ گفت: مژده بده گفت: مژده زیاد داده‏ای. رسول خدا صرو به من و بلال آمد و گفت: این شخص مژده را پس داد آیا شما آن را می‏پذیرید. گفتند قبول می‏کنیم ای رسول خدا. ظرف آبی خواست و دست و صورتش را در آن شست و آب را دوباره داخل آن ریخت سپس فرمود: «از آن بنوشید و آن را روی سر و گردنتان بریزید» آن دو همچنان کردند.

ام سلمه در پشت پرده ندا زد برای مادرتان نیز مقداری بیاورید. آن دو مقداری برای ام سلمه بردند[۴۲].

ابوموسی مورد اعتماد پیامبر صو دوست او بود و هنگامی که رسول خدا صوفات کرد از او رضایت کامل داشت.

ابوموسی از وفات رسول الله صبسیار محزون گشت و در خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و علی زنده بود و همه آنها با شناختی که از او داشتند به او احترام می‏گذاشتند و قدر و منزلت او را ارج می‏نهادند.

[۳۴] ترمذی، آلبانی آن را تصحیح می‏کند، صحیح الجامع ٧۸۳۱. [۳۵] ابن عساکر ۵۲٧ به نقل از السیر ذهبی ۲/۳٩۲. [۳۶] ابن حبان، موارد الظمآت ۲۲۶۴، ابن سعد ۴/۱/۸۱، ارنؤوط می‏گوید راویان حدیث موثق هستند. [۳٧] مسلم ٧٩۳؛ ابن عساکر ۶۶٩-۴٧۰. [۳۸] طبقات ابن سعد ۴/۱٩۸، ابن عساکر ۴۸۱ ارنؤوط می‏گوید: اسناد حدیث صحیح است. [۳٩] بخاری ۴۳۴۴، ۴۳۴۵، باب مغازی، مسلم ۱٧۳۳ باب اشربه. [۴۰] بخاری ٧/۳۶۳، مغازی ۱۱/۱۵٩، باب الدعوات، مسلم ۲٧۰۴، باب الذکر ولادعاء. [۴۱] ابن سعد ۴/۱۱۳-۱۱۴، به نقل از السیرذهبی ۲/۴۰۱. [۴۲] بخاری ۸/۳٧؛ مسلم ۲۴٩٧، ابن عساکر ۴۶۶، ۴۶٧.