تواضع ابن مسعود
حبیب بن ابی ثابت میگوید: روزی ابن مسعود سبیرون آمد و مردم دنبالش بودند، به آنها گفت: کاری دارید؟ گفتند: خیر، ولی میخواهیم با تو راه برویم. گفت: برگردید چرا که برای شما ذلت و برای من فتنه است.
حارث بن سوید میگوید: عبدالله گفت: اگر شما آنچه را که من در مورد خود میدانستم، میدانستید، شما را تشویق میکردم که بر سرم خاک بریزید[۲٧۱].
[۲٧۱] صفة الصفوة۱/۱۶۸.