جایگاه ابوذر در دل صحابه
از علی درباره ابوذر سؤال شد. گفت: علمی کسب کرده که دیگران از آن عاجزند، بر حفظ دینش حسابگر و حریص است، مشتاق یادگیری است، زیاد سؤال میکند و دیگران از درک همه علمی که نزد اوست عاجز هستند[۶٧].
علی میگوید: «کسی نماند که در راه خدا به سرزنش دیگران اهمیت ندهد جز ابوذر». سپس به سینه خودش نیز زد و گفت: من نیز(این چنین) نیستم[۶۸].
بعد از وفات رسول اکرم صمدینه برای ابوذر از نور رسول الله و صدای ایشان خالی شد و مجالست با آن حضرت به پایان رسید و ابوذر مدینه را ترک کرد و به روستا رفت و در مدت خلافت ابوبکر و عمر در آنجا ماند.
در خلافت عثمان به دمشق رفت و دریافت که مردم به دنیا رو آورده و مرفه شدهاند. ابوذر به نصیحت و تذکر دادن آنها پرداخت.
وقتی عثمان او را احضار کرد، ابوذر از او خواست به او اجازه بدهد به «ربذه» برود، عثمان به او اجازه داد.
[۶٧] ابن سعد ۴/۲۳۲ به نقل از سیر اعلام النبلاء ۲/۶۰. [۶۸] ابن سعد ۴/۲۳۱ به نقل از سیر اعلام النبلاء ۲/۶۴.