حال وقت رفتن فرا رسیده است
بعد از یک زندگی طولانی و پر از بذل و بخشش و فداکاری و جهاد در راه خدا... شمشیر خدا بر بستر مرگ خوابید در حالی که ناراحت و اندوهگین بود که بعد از این همه جنگ شهید نشده بود.
و من میگویم ای خالد: رسول الله صکه صادق و راستگو بوده و از روی هوا و هوس سخن نگفته است، فرموده که کسی که صادقانه از خداوند طلب شهادت کند، شهید محسوب میشود، هر چند که در بستر خود بمیرد[۱۱۳].
و چگونه شهید نیستی در حالی که خداوند شهرها و قلب بندگانی را بر دست تو فتح کرده است و مسلمانان به اذن خدا از یک پیروزی به پیروزی دیگری میرفتند.
قسم بخدا من امیدوارم که خداوند اجر تمام شهیدان زمان را به تو بدهد... چرا که سیره تو اثر بزرگی در جان هر شهیدی دارد که مال و خون و جانش را در راه خدا میبخشد.
وقتی که خالد در حال احتضار بود، گفت: من بارها جنگیدهام به امید اینکه شهید شوم ولی تقدیر من این بود که در بستر بمیرم. در حالی که بعد از توحید خداوند هیچ عملی نزد من محبوبتر نیست از شبی که در کمین دشمن باشیم و منتظر صبح، تا بر آنان حمله ببریم.
سپس گفت: اگر مُردم اسب و سلاحم را در راه خدا قرار دهید. وقتی که مرد عمر بر جنازه او ایستاد و گفت: بر طایفه ولید حرجی نیست اگر از غم وفات او بگریند و اشک بریزند، تا زمانی که نوحه و ناله در آن نباشد[۱۱۴].
از نافع نقل شده که گفت: وقتی خالد مرد جز اسب و سلاح و غلامش چیزی از او بجای نماند. عمر گفت: خداوند به ابوسلیمان رحم کند. او همان طور بود که ما فکر میکردیم[۱۱۵].
عمر در زمان حیات خالد به او گفت: ای خالد قسم بخدا تو بر من کریم هستی و تو نزد من محبوب هستی و بعد از مرگش گفت: در اسلام شکافی ایجاد شد که قابل اصلاح نیست.
و همچنین در مورد او گفته است: قسم بخدا او مانع حملات دشمن بود و بسیار میمون و مبارک بود.
از ابوالعجماء سلمی نقل شده که گفت: به عمر گفته شد: ای کاش جانشینی برای خود تعیین میکردی ای امیر مومنان؟ گفت: اگر ابوعبیده را والی کنم و سپس نزد پروردگارم بروم و به من بگوید: چرا او را خلیفه کردی؟ میگویم: از بنده و دوست تو شنیدم که گفت: هر امتی امینی دارد و امین این امت، ابوعبیده است. و اگر برای والی کردن خالد از من پرسیده شود که چرا او را والی کردی. میگویم: از بنده و دوست تو شنیدم که گفت: خالد بن ولید شمشیری از شمشیرهای خداست که علیه مشرکان کشیده شده است[۱۱۶].
سخنان گوارا و دلنشینی که عمر در مرثیه خالد بیان کرده است، کافی است.
خالد خلق شده بود تا فرمانده باشد پس فرماندهوار زندگی کرد و فرماندهوار مرد و جسدش غایب است اما روحش در خاطر و جانها زنده است و آثارش در تاریخ جاویدان است و پیروزیهای او یکی از معجزات تاریخ عرب و اسلام و بلکه تاریخ جنگ تمام امتها در هر زمانی بوده است[۱۱٧].
آیا شجاعت تو از شجاعت شیر نیرومندی که از بچههایش مراقبت میکند، بیشتر است.
آیا بخشش و کرامت تو از سیل که درمیان کوهها جاری میشود، بیشتر است.
از ابوزناد نقل شده که خالد هنگام احتضار گریست و گفت: با فلان و فلان جنگیدم و جایی در بدنم باقی نمانده است مگر این که بر آن زخم شمشیر و نیزهای است. و اکنون در حالی میمیرم که دوست نداشتم، مانند شتری که بر سر جای خود جان میدهد.
روح و بوی ابوسلیمان دائمی و ابدی است بطوری که هر جا اسبها شیهه بکشند وجود دارد و در زیر پرچمهای برافراشته شده اسلام حس میشود.
گویی که با اسبت میآیی و شیهه او ما را به یاد تو میاندازد، همان اسبی که در راه خدا وقف کردی.
آیا سوارکاری بعد از خالد میتواند شهرها را بپیماید؟! و آیا کسی غیر از او میتواند کافران را خوار کند؟! آفرین ای قهرمان تمام پیروزیها... و ای سپیدهدم تمام شبها. تو روحیه لشکرت را با گفتن این جمله قوی کردی تا در جنگ پیروز شوند: «عند الصباح يحمد القوم السري» (این سخن خالد ضرب المثلی شد برای تشویق مردم به صبر در هنگام سختی تا عاقبت به خیر شوند) . یاد و عظمت و شکوه تو معطر و جاویدان است ای خالد[۱۱۸].
خداوند از خالد و سایر صحابه راضی و خشنود باد.
[۱۱۳] مسلم از سهل بن حنیف، صحیح الجامع، ۶۲٧۶. [۱۱۴] ارنؤوط میگوید: اسنادش حسن است و حافظ در الاصابة ۳/٧۴ آن را بیان کرده است. [۱۱۵] ابن سعد ٧/۱/۱۲۱. [۱۱۶] ابن عساکر از عمر بن خطاب (س) نقل کرده است و آلبانی در صحیح الجامع ۳۲۰٧ آن را صحیح دانسته است. [۱۱٧] قادة فتح العراق و الجزیرة ص۲۳۱. [۱۱۸] رجال حول الرسول ص، ص۳۳۲ با تصرف.