علی بن ابی طالب س «۶»
محمد رسول الله ص
در اینجا صفحهای دیگر را میگشاییم... منظور صفحهای نورانی و بلکه مملو از زهد و تقوا و خداترسی و فداکاری و جهاد با جان و مال در راه خداوند متعال است.
این صفحه، صفحه زندگانی علی بن ابی طالب ساست.
او قهرمان است، حیدر قهرمانان که با قلب و اعضایش برای خدا میزیست.
او همان فرد باتقوایی است که در حلقه اسلام تربیت شد و از آب وحی نوشید، او گل خوشبویی بود که بویش تمام هستی را پر کرده بود و حتی در زمان حاضر نیز عطر سیرتش را استشمام میکنیم و این بوی خوش از عصرها و زمانهای گذشته به تمام هستی رسیده است تا بدانند که پیامبر صچگونه توانست اصحابش را مانند ستارگانی بر آسمان دنیا تربیت کند که راهشان را به سوی خداوند، روشن نگه دارند، و چرا چنین نباشد در حالی که خداوند متعال او را تربیت کرده تا امتها و نسلها را با گذشت عصرها و زمان تربیت کند.
او در شش سالگی، زندگی را با محمد راستگو و امین آغاز کرد و به وسیله او تربیت شد و از پاکی و عظمت و درون پاک و رفتار او متأثر شد و هنگامی که ده ساله شد از طریق وحی به پیامبر صدستور دعوت داده شد و او از اولین مسلمانان بود!!.
و از آن روز تا زمانی که به ملاقات خداوند شتافت، کاملاً طبق روش پیامبر صو تعالیم قرآن زندگی میکرد.
آیا این زندگی مبارک نیست؟!.
زندگیای که خامی و شهوت و خلاف در آن نبوده است!!.
زندگیای که صاحبش در آن متولد شد و سختیهای مردان به عهده او بود!!.
حتی بازیهای بچهگانه نیز در زندگی علی بن ابی طالب سجایی نداشت.
و حتی آوازها و سرودهای بادیه که گوش کودکان از آنها پر بود و جوانان از آن به وجد میآمدند نیز از زندگی این مرد دین خالی بود.
گویی که گوش و قلب او برای شنیدن کلماتی دیگر اختصاص داده شده بود. کلماتی که صورت زمین و زندگی بر آن را تغییر خواهند داد. آری... قلب و گوش آن جوان حفظ شده بود تا به وسیله آن نشانههای خدا را به شکلی بی همتا بفهمد و دریافت کند.
او قرآن را مستقیماً از زبان پیامبر صادق صمیشنید.
تصور کن که قرآن را از زبان کسی که بر او نازل شده، میشنوی.
در پرتو این آیات الهی و به تبعیت از این وحی، علی بن ابی طالب، عنفوان جوانی را سپری کرد.
آیات مربوط به بهشت را که رسول الله صتلاوت میکرد، میشنید و مانند یک جوان بالغ گویی که آن را به چشم میبیند تا جایی که نزدیک بود دستش را دراز کند تا از انگورها و میوههای آن بخورد!.
و آیات مربوط به جهنم را میشنید و مانند گنجشکی که در معرض طوفان قرار گرفته باشد، میلرزید، و اگر بزرگی و عظمت نماز نبود، از آتشی که احساس میکرد و میدید، میگریخت!![۱۵۵].
و بعضی از علما گفتهاند که وقتی هنگام نماز فرا میرسید، پیامبر صبه درههای مکه میرفت و علی نیز به دور از چشم پدرش و عموها و سایر اقوامش با او میرفت و در آنجا نماز میخواندند و شب باز میگشتند و هر چقدر میخواستند در آنجا میماندند.
روزی ابوطالب آنها را تعقیب کرد و آنها را در حالی که نماز میخواندند یافت، به پیامبر صگفت: ای برادرزادهام! این چه دینی است که تو از آن پیروی میکنی؟ گفت: عمو، این دین خدا و ملائکه و رسولان خدا و دین پدر ما ابراهیم است، یا چنین گفت: خداوند مرا به عنوان رسول برای بندگانش فرستاده است و تو ای عمو، شایستهتر به این نصیحت و دعوت به هدایت هستی، و شایسته است که به من لبیک بگویی و در این راه مرا یاری کنی، ابوطالب گفت: ای برادرزاده من نمیتوانم از دین پدرانم جدا شوم ولی قسم بخدا تا زمانی که زنده هستم کاری نمیکنم که تو ناراحت شوی.
و میگویند که به علی سگفت: پسرم، این چه دینی است که تو بر آن هستی؟ علی سگفت: پدر، به خدا و رسولش و به درستی آنچه آورده است ایمان آوردهام و همراه او برای خدا نماز میخوانم و از او پیروی میکنم. در اینجا پدرش به او گفت: او یعنی پیامبر صجز به راه خیر و نیک تو را هدایت نمیکند، پس همراه او باش[۱۵۶].
وقتی که در خانه رسول الله صزندگی میکرد، تمام کارهای شخصی او را میدانست و رفتار و اخلاقش را از نزدیک یاد میگرفت و از چشمه گوارای او مینوشید و طبق اخلاق و عادات و تصرفات پیامبر صتربیت میشد و لباس پاکی را در زمان کودکی پوشید و در همان ابتدای کودکی از بتها دور بود و در طول زندگیش به امر پیامبر صمشغول بود چون او همیشه به او نزدیک بود و با او ارتباط داشت و در خدمت پیامبر صو برای راحتی او کار میکرد. و از نور او بهره میگرفت و بیشتر از دیگران از چشمه او مینوشید. علاوه بر اینها از حافظهای قوی، خردی باز، ذکاوتی نادر، شجاعتی بی همتا و قدرتی بی نظیر برخوردار بود.
او در زندگی از زهد و تقوا و خوف و پایداری در راه حق و ثبات بر آن و دعوت به آن از پیامبر صالگو گرفته بود. و در عزم و دوراندیشی و سختگیری و پافشاری و نقض باطل و باطل کاران بدون هیچگونه تعارفی مثل عمر سبود.
علی سدر راه یاری حق و نابود کردن باطل با هیچ کس تعارف نداشت و نمیتوانست در اداره و سیاست و رعیتداری با اصول سیاست ـ که از اصول و فروع دین برگرفته شده بود ـ و آنچه که رسول الله صو دو خلیفه بعد از او بر آن بودند مخالفت کند.
[۱۵۵] خلفاء الرسول، خالد محمد خالد، ص۴٧۳-۴٧۴ با تصرف. [۱۵۶] السیرة ابن هشام، ۱/۲۰٩-۲۱۰.