در راه خدا عذاب میبیند
چند ساعت بیشتر نگذشته بود که خبر مسلمان شدنش پخش شد و افرادی که شیطان در درونشان نفوذ کرده بود و گمان میکردند که بزرگ هستند ولی بندگان شهوتهای شکم و هوسشان بودند، از اسلام آوردن بلال باخبر شدند و او را عذاب سختی دادند و بسیار اذیت کردند.
ابن مسعود سمیگوید: اولین کسانی که اسلام خود را آشکار کردند، هفت نفر بودند: رسول الله ص، ابوبکر، عمار، مادرش سمیه، صهیب، بلال و مقداد ش. اما خداوند از رسول الله صبه وسیله عمویش محافظت میکرد و ابوبکر سبه وسیله قومش محافظت میشد، ولی سایر افراد توسط مشرکان گرفته میشدند و لباس آهنی بر تن آنها میکردند و آنها را در جلو آفتاب قرار میدادند و بجز بلال همه آنها خواسته مشرکان را برآورده کردند ولی او جان خود را در مقابل خدا خوار کرده بود و به شکنجههای قومش اهمیت نمیداد. او را میگرفتند و بچهها او را به دنبال خود در اطراف مکه میکشاندند و او اَحد اَحد میگفت[۲٩۰].
و ابن اسحاق مقداری از عذابهایی را که قریش به بلال سو مستصعفان میدادند، توصیف میکند و میگوید:
آنها بر مسلمانان و پیروان رسول الله صمیتاختند و هر قبیلهای که مسلمانی درمیان آنها بود به او حمله میکردند و آنها را زندانی میکردند و با زدن و گرسنگی و تشنگی آنها را عذاب میدادند و هنگامی که آفتاب شدت میگرفت آنها را جلو آفتاب سوزان میخواباندند و آنها را از دینشان میراندند، بعضی از آنها به علت عذابهای سخت از دین کناره میگرفتند و بعضیها بر دین خود پایدار بودند و خداوند آنها را حفظ میکرد.
بلال آزاد شده توسط ابوبکر سبرده بنی جمح بود، نامش بلال بن رباح و نام مادرش حمامه بود، او اسلام صادق و قلب پاکی داشت، امیه بن خلف بن وهب بن حذافه بن جمح وقتی که دید بلال اسلام آورده او را به بیابانهای مکه آورد و امر کرد که سنگ بزرگی را روی سینهاش بگذارند سپس به او میگفت: قسم بخدا یا بر همین حال باش تا وقتی که بمیری، و یا به دین محمد کافر شو و لات و عزی را عبادت کن، و او در آن سختی میگفت: اَحد اَحد[۲٩۱].
بلال ساین گونه با ایمانش اعتلا یافت و در راه خدا عذاب میدید هر چند که خداوند متعال گاهی مواقع برای مؤمنان رخصت قرار داده که کلمه کفر را بر زبان بیاورند در حالی که قلبشان از ایمان مطمئن است تا از این عذاب مجرمان رهایی یابند، اما بلال اکراه داشت از اینکه دشمنان اسلام را با گفتن کلمه کفر(اگر چه در ظاهر) شاد کند و خواست که تمام هستی بداند که اگر تمام دنیا بر علیه مؤمن جمع شوند، هرگز نمیتوانند یک ذره از کوه ایمان راسخ او را تکان بدهند... و کسی که این کوه را استوار گردانده خداوند متعال است.
[۲٩۰] حاکم ۳/۲٧۴ و میگوید: اسنادش صحیح است و ذهبی میگوید: صحیح است و ابونعیم در الحلیة روایت کرده است ۱/۱۴٩ و ابن عبدالبر در الاستیعاب روایت کرده است. [۲٩۱] السیرة، ابن هشام، ۱/۲۶۲.