خالد با عزی میجنگد و آن را نابود میکند
وقتی که پیامبر صمکه را فتح کرد، خالد را به نزد لات و عزی فرستاد، پس خالد رفت و گفت:
ای عزی به تو کفر میورزم و تو را تنزیه و تسبیح نمیکنم چرا که من دیدم خداوند تو را خوار و پست گردانید[۸٩].
از قتاده نقل شده که پیامبر صخالد را به سوی عزی فرستاد که در هوازن بود و بنی سلیم پردهدار آن بودند، و گفت: برو که زنی در آنجا خواهی دید که سیاه پوست است، موهای دراز و پستانهای بزرگ دارد و قدش کوتاه است.
پس خالد بر او حمله کرد و او را کشت و گفت: عزی رفت و از آن روز به بعد عزی دیگری نبود[٩۰].
[۸٩] سیر اعلام النبلاء، ۱/۳۶٩. [٩۰] شرح المواهب اللدنیة ۲/۳۴۸؛ ابن هشام ۲/۴۳۶-۴۳٧.