ایرانیان در جنگ ابلّه از نام خالد میگریختند
خالد با لشکرش به ابلّه رفت که ایرانیان در آنجا لشکری زیاد داشتند و سوید بن قطبه ذهلی که از لشکر خالد بود همراه با گروهی قبل از خالد به سمت ابلّه حرکت کرد و هنگامی که خالد با نیروهایش به محل بصره امروزی رسید، دید که سوید منتظر است که اهل ابلّه به او حمله کنند و آنها را بیرون از شهرشان بکشد ولی سوید به خالد خبر داد که اهالی ابلّه از نام او فراری هستند و تا زمانی که خالد در لشکر باشد به قلعههایشان پناه میبرند. سوید به خالد گفت: اهالی ابله آماده حمله به ما بودند و اکنون جز بخاطر جایگاه و موقعیت تو و ترس از تو خود را مخفی نمیکنند.
در اینجا خالد به همراه سوید نقشهای طراحی کردند که با آن ایرانیان را فریب بدهند تا اینکه احساس امنیت کنند و برای جنگ با سوید بیرون بیایند. چرا که وقتی تصور کنند خالد (که بعد از کشتن هرمز در دل آنها ترس انداخته بود و به همین دلیل برای جنگ بیرون نمیآمدند)، لشکر سوید را رها کرده است و بجز سوید کسی فرمانده مسلمانان نیست، به سوید و سپاهش حمله خواهند کرد. خالد به سوید گفت:
پس من روزانه از لشکر بیرون میروم و شبانه به آن باز میگردم و با آنها میجنگم... و خالد نقشهاش را برای گمراهی مدافعان ایرانی ابلّه و کشاندن آنها به بیرون از قلعه اجرا کرد و با نیروهایش به سمت حیره رفت و ایرانیان مطمئن شدند که خالد لشکر را ترک کرده است. اما او شب هنگام با نیروهایش به لشکر بازگشت. وقتی که لشکر ایرانیان از ابلّه به قصد حمله به سوید بیرون آمدند و هنگامی که نزدیک لشکر سوید شدند، فراوانی نیروهای آماده مسلمانان را دیدند و هنگامی که فهمیدند که خالد درمیان لشکر است، شمشیر از دستشان افتاد و نتوانستند که شمشیر یا نیزهای در مقابل خالد بکشند و تنها هدفشان این بود که به قلعههای ابله فرار کنند، سپس پشت کردند و به سمت دروازههای شهر گریختند ولی خالد میان آنها و دروازههای شهر فاصله انداخته بود و لشکر ابله از هم گسیخت و بسیاری از آنها کشته شدند و بسیاری از آنها خودشان را در دجله و فرات انداختند و غرق شدند، و خالد، معقل بن مقرن مزنی را به ابلّه که خالی از مبارز بود، فرستاد و او بدون جنگ آن را فتح کرد و تمام غنایم و اسلحهها را جمعآوری کرد[٩٩].
[٩٩] به نقل از صلاح الامة ۳/۵۵۳-۵۵۵.