حال وقت رفتن است
بعد از یک زندگی طولانی و پر از علم و ترس و جهاد و بذل و فداکاری و رحمت و تواضع، ابن مسعود سبر بستر مرگ آرمید و لحظه ملاقات با محبوبش فرا رسید همان کسی که قلبش مملو از او بود و بارها از او آموزش دیده بود.
در حالی که ابن مسعود سدر بستر بود، عثمان بن عفان سنزد او آمد و از او عیادت کرد.
از ابوظبیه نقل شده که گفت: عبدالله مریض شد و عثمان از او عیادت کرد و گفت: چه دردی داری؟ گفت: گناهانم. گفت: چه چیزی میل داری؟ گفت: رحمت پروردگارم. گفت: آیا طبیب برایت بیاورم؟ گفت: طبیب مرا مریض کرده است. گفت: آیا به عطایا برای تو امر کنم. گفت: نیازی به آن ندارم[۲۸۵].
ابن مسعود در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد تا به محبوبانش ملحق شود.
خداوند از او و سایر صحابه راضی و خشنود باد.
[۲۸۵] سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ۱/۴٩۸.