ردّ بر کسانی که تصور میکنند عثمان ابوذر را به «ربذه» تبعید کرده است
متاسفانه دیدهام بسیاری از کسانی که در مورد زندگی صحابه نوشتهاند. در مکتوباتشان ذکر کردهاند که عثمان بن عفان ابوذر را علی رغم میل باطنی به «ربذه» تبعید کرد.
این کار ناپسند و ظلم بزرگی است. عثمان عادلتر و فاضلتر از آن است که با اصحاب گرامی رفتاری انجام بدهد که مستحق آن نیستند یا عمل ناپسندی در ارتباط با آنان انجام بدهد، بلکه عثمان ابوذر را مخیر کرده است به دلیل اینکه زید بن وهب میگوید از ربذه عبور کردم به ابوذر گفتم چرا به اینجا آمدهای. گفت: من در شام بودم، من و معاویه این آیه را بیاد آوردیم.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ٣٤﴾[التوبة: ۳۴].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناکى بشارت ده!».
معاویه گفت این آیه راجع به اهل کتاب نازل شده است. من گفتم: این آیه درباره ما و آنها نازل شده، معاویه این موضوع را به عثمان نوشت و عثمان نیز به من نامه نوشت که: نزد من بیا. من نزد عثمان رفتم و مردم به دور من جمع شدند مثل اینکه مرا نمیشناسند. از این موضوع به عثمان شکایت کردم. او مرا مخیر کرد و گفت: به هر کجا دوست داری برو[۶٩].
عبدالله بن صامت میگوید: همراه ابوذر و عدهای از طایفه غفار از دری که دیگران بر عثمان وارد نمیشدند، بر ایشان وارد شدیم. به همین دلیل عثمان از ما ترسید. ابوذر نزد ایشان رفت سلام کرد، ابوذر بدون مقدمه گفت: گمان میکنی من جزو آنها هستم ای امیرالمؤمنین؟ به خدا سوگند من از آنان(خوارج) نیستم و آنها را نیز ندیدهام و اگر به من دستور بدهی دو رگ بدنم را قطع کنم، اطاعت خواهم کرد تا مرگ مرا در بر گیرد.
عثمان گفت: راست میگویی من برای کار خیری به دنبال تو فرستادهام تا به نزد ما در مدینه بیایی. ابوذر گفت: نیازی به آن ندارم آنگاه از عثمان اجازه خواست به ربذه برود. عثمان گفت: مجاز هستی به آنجا بروی. به مأموران دستور میدهیم، شیر شتر و گوسفندهای صدقه که صبح و غروب ازآنجا عبور میکنند را به شما بدهند.
ابوذر گفت: نیازی به آن ندارم. برای ابوذر چند شتر از آنها کافی است. سپس از آنجا خارج شد و گفت: ای جماعت قریش دنیا را بگیرید، ما نیازی به آن نداریم و ما و دینمان را رها کنید[٧۰].
غالب القطان میگوید به حسن بصری گفتم: آیا عثمان ابوذر را تبعید کرد؟ گفت: نه پناه بر خدا[٧۱].
هرگاه گفته میشد عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد، بر محمد بن سیرین بسیار سنگین بود و میگفت: ابوذر خودش به آنجا رفت و عثمان او را نفرستاد[٧۲].
[۶٩] ابونعیم ۱۳٩، باب تثبیت الامامه. [٧۰] طبقات ابن سعد ۴/۲۳۲، تاریخ المدینه ابن شبه ۳/۱۰۳۶-۱۰۴۱، الحلیه ابونعیم، ۱/۱۶۰. [٧۱] تاریخ الاسلام ذهبی و ابن شبه ۳/۱۰۳٧، اسناد آن حسن است. [٧۲] ابن شبه ۳/۱۰۳٧، اسناد حدیث حسن است.