ادب صدیق انصار(سعد بن معاذ) نسبت به پیامبر ص
در روایتی آمده که وقتی که بزرگ اوس سعد بن معاذ به مقر فرماندهی پیامبر صدر بنی قریظه رسید، پیامبر صبه او گفت: در مورد آنها حکم کن ای سعد، گفت: رسول الله صشایستهتر است به حکم کردن. پیامبر صگفت: خداوند به تو امر کرده که در مورد آنها حکم کنی ولی سعد - میدانست که قومش مشتاق هستند که بر همپیمانان یهودیاش به نرمی حکم کند - دوست داشت که از همگی اطمینان حاصل کند. و از آنها - اوس و بنی قریظه - عهد بگیرد که اگر حکم کرد، حکمش غیرقابل نقض است. سعد درمیان لشکر پیامبر صایستاده بود و مخصوصاً روی سخنش با قومش اوس و به طور عام با تمام لشکر بود که میگفت: آیا شما قول میدهید که هرگونه حکم کردم، اجرا کنید؟ گفتند: آری. سپس به پیامبر صو جایی که در آنجا بود نگاه کرد (در حالی که بخاطر عظمت و بزرگی رسول الله صمستقیما به او نگاه نمیکرد) و گفت: و کسی که آنجاست؟ (سعد میخواست که از تایید رسول الله نیز مطمئن شود، اما از روی ادب، نه به ایشان نگاه کرد، و نه مستقیما به ایشان خطاب نمود) سپس به جایی که رسول الله صدر آن بود، نگاه کرد و پیامبر صفرمود: آری[۲۲۶].
سپس به بنی قریظه که در یک طرف لشکر بودند نگاه کرد تا اطمینان آنها را نیز جلب کند و گفت: آیا به حکم من راضی هستید؟ گفتند: آری. پس حکم کرد که مردان را بکشند و زنان و بچهها را اسیر کنند و اموالشان را تقسیم کنند. وقتی که سعد بن معاذ حکم کرد پیامبر صبه او گفت: به حکم خداوند فراتر از هفت آسمان حکم کردی. به ادب سعد در اثنای حکم کردن بنگرید که به چادر پیامبر صنگاه کرد و بخاطر عظمت و بزرگی او از آن روی برگرداند.
[۲۲۶] سیرة ابن هاشم، ۲/۲۴۰.