قسم بخدا جز شمشیر چیزی به آنها نمیدهیم
در جنگ احزاب وقتی که نیروی مشرکان با متحدینشان حمله کردند و نزدیک بود که عده کم مسلمانان را از بین ببرند، رسول خدا صخواست که قرارداد صلحی را خود به تنهایی با غطفان و دو بزرگ آنجا یعنی عینیه بن حصن و حارث بن عوف منعقد کند تا غطفان محاصره مدینه را بشکند و با لشکرش عقب نشینی کند و احزاب خوار شوند و در قبال آن رسول خدا صیک سوم ثمره خرمای مدینه را به آنها بدهد و رسول الله صبا دو سعد (سعد بن معاذ و سعد بن عباده) مشورت کرد و سعد بن معاذ گفت: ای رسول خدا این قوم – غطفان - نمیتوانند حتی یک خرمای ما را بخورند مگر اینکه مهمانی باشد یا آن را خریده باشند، آیا حال که خداوند ما را با اسلام اکرام و هدایت کرده است و به وسیله تو باعزت و قدرتمند ساخته است، اموالمان را به آنها بدهیم؟! ما نیازی به این نداریم، قسم بخدا بجز شمشیر چیزی به آنها نمیدهیم، تا خداوند میان ما و آنها حکم کند، سپس سعد نزد دو بزرگ غطفان رفت و با صدای بلند به آنها گفت: میان ما و شما غیر از شمشیر چیزی نیست.
چه مردان عجیبی! هنگامی که قلبها از شدت سختی و بلاهای متعدد به حنجرهها رسیده، چه سخنانی بر زبان راستگوی سعد جاری میشود؟! که از اعماق چشمه مردانگی و شجاعت میجوشد و امید را در دل مسلمانان میپراکند و بزرگان غطفان را میترساند و سعد به آنها میآموزد که آنچه پیروزی ساز است نیروی عقیده و ایمان به خدا و اطمینان به او است[۲۲۴].
[۲۲۴] به نقل از علوالهمة، د. سید حسین، ۳/۳٧۱-۳٧۲.