شاگردان مکتب نبوت

فهرست کتاب

داستان اسلام آوردنش چگونه بوده است؟!!

داستان اسلام آوردنش چگونه بوده است؟!!

بیایید تا داستان را از ابتدا شروع کنیم... چرا که داستان مسلمان شدن او شیرین و آرام بخش است و قلب‌ها با تکرار آن پاک می‏شود.

ابن مسعود برای یکی از بزرگان قریش به نام عقبه بن ابی معیط گوسفند می‏چراند.

ابن مسعود ساده و امانتدار و متقی بود، با وجود اینکه در آن زمان از اسلام و دعوت آن به سوی امانتداری و صداقت و اخلاص چیزی نشنیده بود.

روزی از روزها ابن مسعود سبا آفتاب هدایت و همراه نور الهی روبرو می‏شود و پیامبر صبهترین خیر دنیا و آخرت را برای او می‏آورد.

حال داستان ابن مسعود سرا رها می‏کنیم، تا داستان او با پیامبر صرا بیان کنیم.

ابن مسعود سمی‏گوید: من برای عقبه بن ابی معیط گوسفند می‏چراندم که رسول الله صو ابوبکر سبر من گذشتند. گفت: ای جوان! شیر داری؟ گفتم: آری. اما من امانتدار هستم. گفت: آیا گوسفندی داری که شیر نداشته باشد؟ پس گوسفند را نزد او آوردم، پستان او را لمس کرد و شیر پایین آمد و آن را در ظرفی دوشید و نوشید. سپس به ابوبکر سداد و او نیز نوشید، سپس به پستان گفت: بس است و دیگر شیر نریز. و گفت: سپس بعد از این نزد او آمدم و گفتم: ای رسول خدا صاین را به من یاد بده، دستی بر سرم کشید و گفت: خداوند به تو رحم کند تو خود این‌ها را می‏دانی[۲۴۶].

در روایتی آمده که ابن مسعود گفت: بعد از آن نزد او آمدم و گفتم: این را به من یاد بده، گفت: تو خود این‌ها را می‏دانی. پس هفتاد سوره را از زبان او گرفتم که کسی در مورد آنها با من منازعه نکرد[۲۴٧].

عبدالله بن مسعود سهنگامی که رسول الله صو بنده صالح خداوند را دید که او را به سوی پروردگارش می‏خواند، خوشحال شد و پستانی را که شیر نداشته لمس کرد و از خیر خداوند و رزقش شیر خالص و گوارایی نوشید.

و او آن روز تنها شاهد یک معجزه کوچک بود، در حالی که به زودی شاهد معجزاتی از این رسول کریم خواهد شد که دنیا را شگفت زده می‏کند و آن را پر از نور و هدایت می‏کند...

بلکه او آن روز تنها یک غلام فقیر و ضعیف بود که برای عقبه بن ابی معیط چوپانی می‏کرد و بزودی خود تبدیل به یکی از آن معجزات ‏شد، روزی که او ایمان آورد با ایمانش بزرگان قریش را در هم شکست و عظمت آنها را نابود کرد[۲۴۸].

مدت زیادی نگذشت که عبدالله بن مسعود اسلام آورد و خودش را در خدمت نبیصقرار داد.

خوشا بحال چنین جای‌گاه عظیمی که با ستارگان جوزا در می‏آمیزند بعد از اینکه ابن مسعود چوپانی را رها کرد و به خدمت اشرف و بزرگ مخلوقات درآمد.

[۲۴۶] ارناؤوط می‏گوید: اسنادش حسن است، احمد۱/۳٧٩؛ فسوی، المعرفة والتاریخ۲/۵۳٧. [۲۴٧] ارناؤوط می‏گوید: ابن سعد در الطبقات، ۳/۱۱۱؛ احمد، ۱/۴۶۲ و ابونعیم در الحلیة ۱/۱۲۵ روایت کرده‏اند و اسنادش حسن است. [۲۴۸] رجال حول الرسول، ص۲۲٩.