خداوند محبت معاذ را در دلهای مردم جای داد
پیامبر صفرموده است: «خداوند بلند مرتبه هرگاه بندهای را دوست بدارد جبرئیل را فرا خوانده به او میگوید: من فلان شخص را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار. جبرئیل نیز او را دوست خواهد داشت و در آسمان ندا در میدهد و میگوید: که خداوند فلان شخص را دوست دارد شما نیز او را دوست بدارید پس اهل آسمان وی را دوست میدارند. و بعد از آن برای اهل زمین نیز دوست داشتن آن مقبول میافتد»[۱۳۳].
معاذ سنیز از این دست بزرگواران بود و هر کس او را میدید در نخستین دیدار او را دوست میداشت.
عطاء بن ابورباح از ابوسلمه خولانی روایت کرده است که گفت: وارد مسجد حمص شدم، حدود سی نفر از پیروان صحابه را دیدم، درمیان آنها جوانی که چشمانی سیاه و دندانهای براق داشت و ساکت بود را مشاهده کردم. هرگاه مردم از کنار وی میگذشتند رو به او کرده سؤال میکردند. پس من پرسیدم این فرد کیست؟ گفتند: معاذ بن جبل است. از این رو محبت وی در دل من جای گرفت[۱۳۴].
در روایتی از ابو ادریس خولانی روایت شده است که گفت: وارد مسجد دمشق شدم جوانی را دیدم که دندانهایش براق بود و مردمانی که با وی بودند هرگاه در چیزی اختلاف میکردند به او ارجاع میدادند و نظر او را جویا میشدند. پرسیدم او کیست؟ جواب دادند: معاذ بن جبل است. روز بعد به منظور نماز ظهر خارج شدم دیدم وی از من پیشی گرفته و در حال نماز خواندن است. گفت: در انتظار وی ماندم تا اینکه نمازش به پایان رسید. پس با وی روبرو شده سلام کردم. به او گفتم: به خدا سوگند بخاطر خداوند تو را دوست دارم. در پاسخ گفت: خداوند؟ گفتم: (آری) خداوند. دوباره گفت: خداوند؟ گفتم: (آری) خداوند. سپس قسمتی از ردای مرا گرفته به سوی خود کشید و گفت: بشارت باد بر تو، چرا که من از رسول الله صشنیدم میفرمود: «خداوند بلند مرتبه فرموده است، رحمت من بر کسانی که برای من همدیگر را دوست داشته و همنشین میشوند، و به خاطر من بذل و بخشش میکنند و با همدیگر دید و بازدید مینمایند، واجب و حتمی است»[۱۳۵].
[۱۳۳] مسلم از ابوهریره روایت کرده است، صحیح الجامع ۱٧۰۵. [۱۳۴] حاکم ۳/۲۶٩، ابن سعد۳/۲/۱۲۵ و ابونعیم در حلیة الاولیاء۱/۲۳۰ این روای را تخریج کردهاند. [۱۳۵] ابن سعد در طبقات ۳/۲/۱۲۳ و ابونعیم در حلیة الاولیاء ۱/۲۳۰ آوردهاند، عدوی میگوید: اسناد آن صحیح است.