شاگردان مکتب نبوت

فهرست کتاب

خوف و گریه ابن مسعود

خوف و گریه ابن مسعود

این‌ها صفحاتی مبارک از خوف و ترس او در مقابل خداوند متعال است.

مسروق می‏گوید: مردی به عبدالله گفت: چقدر دوست دارم که جزو بهشتیان باشم و از جمله مقربان باشم. عبدالله گفت: ولی اینجا مردی وجود دارد که دوست دارد وقتی مرد برانگیخته نشود... یعنی خودش.

حسن می‏گوید: عبدالله بن مسعود گفت: اگر میان بهشت و جهنم بایستم و گفته شود که یکی از آنها را انتخاب می‏کنی یا دوست داری خاکستر باشی؟ قطعاً دوست دارم خاکستر باشم.

ابی وائل می‏گوید: عبدالله گفت: دوست دارم که خداوند یکی از گناهانم را بیامرزد و آن اینکه نسبم را نشناسم[۲۶٩].

عون بن عبدالله از برادرش عبیدالله نقل می‏کند که گفت: وقتی که چشم‌ها به خواب می‏رفت، عبدالله برمی‏خاست و من صدایی مانند صدای زنبور را از او می‏شنیدم[۲٧۰].

[۲۶٩] صفة الصفوة ۱/۱۶٧. [۲٧۰] فسوی، المعرفة والتاریخ، ۲/۵۴۸؛ ابن سعد ۳/۱/۱۱۰.