شاگردان مکتب نبوت

فهرست کتاب

رفتن معاذ به یمن به منظور دعوت و نشر علم

رفتن معاذ به یمن به منظور دعوت و نشر علم

پیامبر صهر کدام از مردان را در جای مناسب خود قرار می‏داد، چون وی توانایی افرادی را که در اطرافش بودند می‏دانست، از این رو این توانایی‏ها را به کامل‏ترین وجه در خدمت اسلام و مسلمانان به کار می‏گرفت.

و اینک پیامبر صمی‏بیند که پس از فتح مکه تمام قریش گروه گروه در دین خدا وارد می‏شوند از این رو در می‏یابد که نومسلمانان به معلم بزرگی برای آموزش اسلام و تفهیم احکام آن نیازمندند، بنابراین عتّاب بن اسید را به همراه معاذ بن جبل در مکه جانشین خود می‏کند تا به مردم قرآن بیاموزند و دین خدا را به آنان تفهیم کنند.

هنگامی که فرستادگان پادشاهان یمن به نزد رسول خدا صمی‏آمدند و اسلام خود و اطرافیانشان را اعلان می‏کردند، از رسول الله صمی‏خواستند که همراه آنان کسانی را برای تعلیم دین خدا برای مردم بفرستد. پیامبر صنیز برای این وظیفه تعدادی از دعوتگران هدایت یافته از یاران خود را به نمایندگی انتخاب کرده و معاذ بن جبل سرا به سرکردگی آنها برگزید[۱۳۶].

از معاذ روایت شده است که گفت: هنگامی که پیامبر صمرا به یمن فرستاد، پرسید: هنگامی که قضاوتی به تو عرضه شود چگونه حکم می‏کنی؟ گفتم: با آنچه که در کتاب خداست حکم می‏کنم. اگر در کتاب خدا نبود، بر اساس قضاوت رسول خدا صحکم می‏کنم. رسول خدا صپرسیدند: اگر رسول پیرامون آن حکمی نداشت؟ گفتم: بر اساس فهم خود قضاوت می‏کنم (اجتهاد می‏کنم) و در این امر کوتاهی نمی‏کنم. پس رسول خدا صبر سینه من زده فرمودند: حمد و ثنا برای خداوندی که فرستاده رسول خدا را در آنچه موجب رضایت رسول خداست موفق گردانید[۱۳٧].

از ابوموسی روایت شده است گفت: هنگامی که پیامبر صاو و معاذ را به یمن فرستاد به آن دو نفر فرمود: آسان بگیرید و سخت‏گیر نباشید، (برای مردم) پذیرش ایجاد کنید نه گریز و تنفر. ابوموسی به وی گفت: در سرزمین ما شرابی به نام بتع وجود دارد که از عسل ساخته می‏شود و شرابی نیز از جو درست می‏شود بنام مِزر، (حکم این شراب‏ها چیست؟) پیامبر صفرمود: «هر مست کننده‏ای حرام است».

سپس ابوموسی می‏گوید: معاذ رو به من کرد و فرمود: قرآن را چگونه قرائت می‏کنی؟ گفتم: در نماز، روی مرکب و نشسته و ایستاده آن را قرائت می‏کنم. معاذ گفت: من می‏خوابم سپس بیدار می‏شوم و همانگونه که برای نمازم اجر داده می‏شوم، برای خوابم نیز دارای اجر هستم[۱۳۸].

[۱۳۶] صور من حیاة الصحابة، ص۵۱۶. [۱۳٧] احمد در ۵/۲۳۶-۲۴ و ابوداود ۳۵٩۲ و تزمذی۱۳۲٧ این روایت را تخریج کرده‏اند. [۱۳۸] بخاری در ۴۳۴۴-۴۳۴۵ و مسلم در ۱٧۳۲ آورده است.