علم و دانش سلمان
خداوند بر سلمان منت گذاشت و علم و دانشش را گسترش داد. شاید با تدبر و تأمل در قصه مسلمان شدنش این امر آشکار شود. از زاذان منقول است که نزد علی بودیم به او گفتیم از سلمان برایمان تعریف کن، گفت: او مانند لقمان حکیم است، او مردی از ما اهل بیت است که علم اول و آخر را فرا گرفت، دریایی است که آبش تمام نمی شود[۵].
قتاده درباره آیه: ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ﴾[الرعد: ۴۳]. «و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست». میگوید: منظور سلمان و عبدالله بن سلام است[۶].
ابوالبختری میگوید: به علی گفته شد: درباره اصحاب محمد صبرایمان بگو، گفت: از کدام یک از آنان سؤال میکنید؟ گفته شد از عبدالله. گفت قرآن و سنت را آموخت و به آن احاطه یافت، و همین او را کفایت میکند، گفتند عمار؟ گفت مؤمنی فراموشکار است که اگر به او یادآوری شود به یاد میآورد. گفتند ابوذر؟ گفت به علمی رسید که دیگران از آن عاجزند. گفتند: ابوموسی؟ گفت: وارد دریای علم شد، از آن بهره کافی برد. گفتند: حذیفه؟ گفت: آگاهترین صحابه به منافقین بود. گفتند سلمان؟ گفت علم اول و آخر را دارد و دریایی عمیق از علم است و او جزو اهل بیت ما است. گفتند شما ای امیرالمؤمنین. گفت من هرگاه سؤال کنم به من عطا میشود و هرگاه سکوت کنم آشکار میشوم[٧].
سلمان سعلمش را به واقع عملی تبدیل نمود که با آن زندگی میکرد و اطرافیانش را بوسیله علم و دانشش به راه خیر راهنمایی میکرد.
ابوجحیفه سمیگوید: رسول الله ص بین ابودرداء و سلمان ب، پیمان اخوت و برادری، برقرار نمود. روزی سلمان به خانۀ ابودرداء رفت و اُم درداء را ژولیده و ژنده پوش، دید. پرسید: چرا ژنده پوش و ژولیدهای؟ گفت: برادرت ؛ابودرداء؛ به زندگی دنیا، نیازی ندارد. سپس، ابودرداء آمد و غذایی درست کرد و برای سلمان آورد. سلمان گفت: غذا بخور. ابودرداء گفت: من روزه هستم. سلمان گفت: تا تو نخوری من نیز نخواهم خورد. سرانجام، سلمان غذا خورد. وقتی شب شد و هنگام خواب، فرا رسید، ابودرداء بلند شد تا عبادت کند. سلمان سگفت: بخواب. ابودرداء کمی خوابید و دوباره بلند شد تا عبادت کند. سلمان گفت: بخواب. وقتی شب بآخر رسید، سلمان سبه ابودرداء گفت: اکنون بلند شو. آنگاه، هر دو، نماز شب خواندند. بعد، سلمان سبه ابودرداء سگفت: پرودگارت بر تو حقی دارد. جسمت بر تو حقی دارد. عیال تو بر تو حقی دارد. حق هر صاحب حقی را ادا کن. سپس، ابودرداء نزد رسول الله صآمد و ماجرا را برایش تعریف کرد. رسول خدا صفرمود: «سلمان، راست گفته است»[۸].
هر چه ابتلائات و سختیهای اصحاب رسول الله صفزونی مییافت. سلمان آنان را به یاری خداوند یادآوری میکرد و میگفت زن فرعون عذاب میدید وقتی که رهایش کردند ملائکه با بالهایش او را در بر گرفتند و منزلش را در بهشت نشانش دادند. برای ابرهیم دو شیر گرسنه را فرستادند اما شیرها او را لیس زدند و در مقابلش سجده کردند[٩].
همانا علم و دانش از بزرگترین اسباب ثبات در دنیا و آخرت است بخصوص اگر عالم به علمش عمل کند و هدفش جلب رضایت خدا باشد.
[۵] طبقات ابن سعد ۴/۱/۶۱؛ الحلیه ابونعیم۱/۱۸٧؛ الاستیعاب ۴/۲۲۴. [۶] تفسیر طبری ۱۳/۱٧٧؛ درّ المنثور تفسیر آیه ۴۲ سوره رعد. [٧] المعرفة و التاریخ ۲/۵۴۰؛ طبرانی۶۰۴۱، الحلیه ابونعیم ۱/۱۸٧. [۸] صحیح بخاری ۱٩۶۸؛ ترمذی ۲۴۱۵. [٩] الحلیه ابونعیم ۱/۲۰۶ به نقل از السیر للذهبی ۱/۵۵۲.