تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

امام حسن و شوری

امام حسن و شوری

ابن ابی الحدید در کتاب خود (شرح نهج البلاغة) می‌گـوید: آنگـاه که علی÷وفات یافت، عبد الله بن عباس بن عبد المطلب از مردم چنین دعوت کرد: امیرالمؤمنین وفات یافت و فرزند خلفی از او به جای مانده است، اگـر دوست دارید او نیز دعوت شمارا اجابت خواهد کرد، و اگـر نپسندید هیچ‌کس را بر هیچ‌کس دیگـر حجتی ندارد. مردم از شنیدن این گـفتار به گـریه آمدند وگـفتند: بلی.. ایشان بیایند» [۱۷].

از آنچه ذکر شد چنین بر می‌آید که امام حسن در دعوت مردم برای بیعت از هیچ حدیث منصوص از رسول اکرم جویا از پدرش سود نجسته است. ابن عباس نیز هنگـامی که از منزلت و فضائل امام حسن یاد می‌کند هرچند به مردم یادآوری می‌کند که او فرزند دخترِ پیامبر و وصی امیر مؤمنان است اما مبنای استدلال او برای دعوت به بیعت، نصّ وامامت تعیین شده را ملاک نمی‌داند.

این موضوع نشان می‌دهد که امام حسن بیش از هرچیز به اراده جمعی مردم در انتخاب امام اهمیت می‌دهد. این موضوع یعنی اهمیت‌دادن فراوان به امر شوری در نگـارش و تنظیم بندهای معاهده صلح با معاویه تجلی پیدا می‌کند.. «معاویه حق ندارد که پس از خود خلافت را برای کسی معین کند بلکه امر تعیین خلیفه بصورت شوری در میان مسلمانان خواهد بود...» [۱۸].

بنابراین اگـر خلافت و امامت آن‌چنان‌چه نظریه امامیه می‌گوید با نص و از سوی خدا و با احادیث پیامبر تعیین می‌شود چگـونه امام حسن – تحت هر شرایطی که باشد – از آن صرف نظر می‌کرد. چگـونه ایشان پس از صلح هم خود با معاویه بیعت کرد و هم از اصحاب و شیعه خود خواست که به بیعت معاویه در آیند. چرا ایشان به تعیین امام حسین بعنوان امام اقدام نکرد. این‌ها همه شواهدی است که نشان می‌دهد امام حسن تنها راه گـزینش از طریق شوری را مبنای عمل خود قرار داده بود.

[۱۷] ابن ابي الحديد: شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۸ و ج۱۶ ص ۲۲، والبداية والنهاية ج ۸ ص ۱۳ ومروج الذهب، ج ۲ ص ۴۴ [۱۸] المجلسي: بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۶۵ والفتنة الكبري ج۲ ص ۱۸۳.