تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

تداوم امامت تا روز قیامت

تداوم امامت تا روز قیامت

با افول دیدگـاه و بینش نخستین پیروان تشیع مبنی بر انتخاب امام از طریق شوری وتبلور دیدگـاه مذهب امامیه مبنی بر تعیین قبلی امام، این سؤال مطرح بود که تعیین امامان تا چه زمانی ادامه خواهد یافت. متون شیعه نشاندهنده این امر است که در آغاز هیچگـونه محدوده زمانی برای تعیین پایان دوره امامت مطرح نبود و نام امامان نیز منحصر به تعداد محدودی (مثلاً دوازده امام) نبود بلکه تعیین هر امامی در دوره پایانی حیات امام پیشین صورت می‌گـرفت.

هشام بن حکم در مناظره‌ای که با ضرار داشت می‌گوید: «پس حکما تا روز قیامت در هر زمانی و در هر دوره‌ای می‌بایست یک شخص از صفت عصمت برخوردار باشد» [۱۱۸].

ابو بصیر از امام باقر نقل می‌کند که آیه: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ...[النساء: ۵۹]. را باید به مضمون اطاعت از امامان از فرزندان علی و فاطمه تا روز قیامت تفسیر کرد» [۱۱۹].

اسحاق بن غالب جمله‌ای را بدین مضمون از خطاب امام صادق در باره امامت و ویژگـی امامان نقل می‌کند که «خداوند تبارک و تعالی همچنان و همواره یک نفر از اولاد حسین را بر می‌گـزیند و او را برای خلق معین می‌کند.. هر بار که امامی رحلت می‌کند، یک نفر از فرزندان او را برای امامت بر خلق بر می‌گـزینند» [۱۲۰].

شیخ صدوق در مقدمه کتاب (اكمال الدين) می‌گوید: «منظور از حدیث کتاب وعترت و اینکه این دو تا روز قیامت از هم جدائی ناپذیرند اینست که حجت‌های خداوند بر روی زمین همواره و تا روز قیامت وجود خواهند داشت. همانطور که حدیث دیگـر پیامبر که امامان را مانند ستارگـانی دانسته‌اند که تا روز قیامت هرکدام افول کرد ستاره دیگـری طلوع خواهد کرد، باز هم تاییدی بر همین گـفتار ماست که زمین از حجت خداوندی هرگـز خالی نخواهد ماند» [۱۲۱].

شیخ صدوق از امام رضا نیز نقل می‌کند که: «نخستین زمامدار رسول الله است. پس از او امیرالمؤمنین وسپس حسن و حسین و پس از آن‌ها اولاد حسین تا روز قیامت» [۱۲۲].

او در روایتی دیگـر آورده است که: «امامان تا قیام قیامت فرزندان علی و فاطمه اند» [۱۲۳].

و همچنین: «امامت در آغاز از آنِ رسول الله بود. پیامبر خود علی را به دستور خداوند به امامت منصوب نمود. پس از او امامت در فرزندان برگـزیده علی که از علم و ایمان الهی برخوردار بودند منحصر است» [۱۲۴].

از مجموع این روایت‌ها می‌توان به وضوح این نتیجه را گـرفت که در این دوره زمانی، لیست از پیش تعیین شده‌ای که حاکی از تعداد ونام امامان در آن باشد مطرح نبود. بر عکس، این روایات نشاندهنده این امر هستند که تعیین امام هر بار بطور جداگـانه ودر زمان خود انجام می‌گـرفت. احادیث متعدد دیگـری نیز وجود دارد که طبق آن‌ها خود امامان در هنگـام حیات، امام بعدی را نمی‌شناسند وگـویا آنان تنها در لحظات واپسین عمر خود از این امر مطلع می‌شوند. صفار از امام صادق نقل می‌کند که «امام آنقدر زنده می‌ماند که خداوند او را از کسی که می‌بایست جانشین شود، آگـاه سازد». و در جای دیگـر امام صادق می‌فرماید: «هر امامی تنها در دم واپسین حیاتِ امام قبلی، از امامت خود مطلع می‌شود» [۱۲۵].

چون لیستی محتوی نام ائمه اثنی عشر که از پیش تعیین شده باشد وجود نداشت، همواره مسأله شناختن و تشخیص امام جدید یکی از مهمترین مسائل پیروان شیعه در این دوره زمانی به شمار می‌رفت. صفار روایت می‌کند که شخصی به نام (حرث بن مغیره) از امام صادق پرسید: با چه نشانه‌ای صاحب این امر (امامت) شناخته می‌شود؟ و امام در پاسخ فرمود: «با وقار، علم و وصیت» [۱۲۶].

کلینی نیز روایت می‌کند که (احمد بن محمد بن ابی نصر) همین پرسش را با امام رضا مطرح می‌کند و پاسخ می‌شنود که: «از جمله نشانه‌های امام اینست که فرزند ارشد پدرش باشد، به او وصیت شده باشد و از فضیلت برخوردار باشد.. دیگـر آنکه سلاح (همان سلاح موروثی پیامبر) به او سپرده شده باشد، زیرا که سلاح در میان امت ما همان نقش تابوت در میان امت بنی اسرائیل را دارد. سلاح به میراث هرکس که در آمد، امامت از آن او خواهد بود» [۱۲۷].

این پرسش‌های مکرر برای تشخیص امام آینده چنان با اصرار وابرام همراه است که در بسیاری از موارد امامان از دادن پاسخ به آنان امتناع می‌کردند [۱۲۸].

آیا می‌توان فرض کرد که اینهمه احادیثی که گـویا نام امامان را از قبل یک به یک برده است به گـوش این اصحاب که خود از شمار راویان مورد اعتماد شیعه‌اند نرسیده است.

[۱۱۸] صدوق: علل الشرايع، ص ۲۰۳، باب ۱۵۵. [۱۱۹] الصدوق: اكمال الدين، ص ۲۲۳. [۱۲۰] الكليني: الكافي، ج۱ ص ۲۰۴. [۱۲۱] الصدوق: اكمال الدين، ص ۲۴۵. [۱۲۲] الصدوق: عيون اخبار الرضا، ص ۲۰۰. [۱۲۳] الصدوق: عيون الاخبار، ج۲ ص ۱۳۱، عطاري: مسند الرضا، ص ۱۰۸. [۱۲۴] الصدوق:، همان، ج۱ ص ۲۱۶. [۱۲۵] صفار: بصائر الدرجات، صفحات ۴-۲۷۳ و ۹ – ۴۷۸. [۱۲۶] صفار، همان، ص ۴۸۹ وابن بابويه: الامامة والتبصرة من الحيرة، ص ۲۲۶. [۱۲۷] الكليني، الكافي، ج۱ ص ۲۸۴، الصدوق: الخصال، ص ۱۱۶. [۱۲۸] الصفار، همان، ص ۲۳۹ و۲۳۶.