تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

مأمون و امام رضا

مأمون و امام رضا

هرچند که مأمون خلیفه عباسی در سال ۲۰۱ هجری به امام رضا پیشنهاد خلافت داد، اما این کار را به این اعتبار که امام رضا هشتمین امام از امامان دوازده گـانه مسلمانان است، انجام نداد. مأمون که در مناقشه خلافت با برادرش امین درگـیر بود، ظاهراً با خدا پیمان بسته بود که خلافت را به برترین نفر از میان خاندان علی بن ابی طالب منتقل سازد. بنابراین مأمون علی بن موسی الرضا را به خاطر علم و وجاهتش برگـزیده و اعلام کرد که او برترین فرد در میان علویان است [۱۸۹].

مأمون با این اقدام دگـرگـونی وسیعی در مبانی فکری عباسیان پدید آورد. عباسیان که در هنگـام مبارزه با امویان مبانی مشترک زیادی با شیعیان بویژه شیعه کیسانی داشتند، مشروعیت سیاسی خویش را بر مبنای امامت علی بن ابی طالب و پس از او محمد بن حنفیه و سپس عبد الله ابو هاشم مبتنی می‌ساختند. عباسیان پس از تسخیر قدرت به سال ۱۳۲ هجری مبانی سیاسی خود را به کلی تغییر داده و مشروعیت خویش را مستقیما به عباس عموی پیامبر مستند ساختند. بدین ترتیب مأمون با نفی این شیوه، خلافت را به استناد مشروعیت علی، حق علویان دانست. از اینرو با اینکه امام رضا پیشنهاد خلافت را رد کرد مأمون ولایتعهدی خود را پیشنهاد کرد که مورد پذیرش قرار گـرفت. امام رضا در خطبه روز بیعت خود فرمود: «خداوند امیر مؤمنان را در پیمودن راه راست یاری کند و او را موفق بدارد. او حقی را که از آن ما بود و دیگـران آن را از ما سلب کردند، به رسمیت شناخت. او تنها برای رضای خداوند با ما که خویشاوندان او هستیم صله رحم کرد و افرادی را که پیش از این بی‌بهره شده بودند بی‌نیاز ساخت، و آنان را که رو به هلاکت می‌رفتند حیات بخشید وجان آنان را ایمن ساخت.. بدانید که او ولایتعهدی و فرمانروائی عام را در صورتی که پس از او زنده بمانم به من واگـذار کرد. پس هرکس که این پیمان را که خداوند آن را محکم نموده است سست نماید، بی‌گـمان شخصی به شمار می‌آید که حرام و حلال خداوند را شکسته است. فرصتی است که باید غنیمت شمرده شود و ابتکاری است که برای باقی ماندن آن باید کوشش شود. من از سرنوشتی که در انتظار من وشما است آگـاهی ندارم چرا که حکم نهائی تنها به دست خداوند است» [۱۹۰].

مؤرخان در تحلیل رفتار مأمون انگـیزه‌های متعددی را بر شمردند که در این کتاب مجال بررسی آن‌ها نیست اما به هرحال بیعت علنی امام رضا و مشروعیت آشکاری که مأمون از این رهگـذر به دست می‌آورد امری است که کاملاً با دیدگـاه (امامت الهی) منافات و تناقض دارد. نکته حائز اهمیت آنست که پیوند دو خاندان عباسی و علوی با وفات امام رضا پایان نیافت بلکه اتحاد و پیمان دو جانبه، تا چند دهه پس از آن نیز به صورت ویژگـی خاص سیاسی این دوران درآمد، چنانکه می‌توان روابط میان خلفای عباسی و امامانی که پس از امام رضا بودند مانند امام محمد جواد وعلی هادی و حسن عسکری را روابطی مثبت ارزیابی نمود. زمامداران عباسی غالباً با احترام کامل با امامان شیعه برخورد می‌کردند و در تحکیم مشروعیت خویش از حضور آنان سود می‌بردند.

[۱۸۹] الاصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص ۵۶۳. [۱۹۰] الصدوق، عيون اخبار الرضا، ص ۲۴۶.