مبحث چهارم: استدلال به معجزها برای اثبات وجود مهدی
اضافه بر ادله عقلی ونقلی وتاریخی دال بر وجود (محمد بن الحسن العسکری)، مؤیدین این نظریه دلیل چهارمی به این مجموعه اضافه کردند وآن دلیل معاجز میباشد. و در این باب میگـویند: نواب اربعه معجزات را انجام میدادند یا صحبت از علم غیب میکردند.
ما مقدار زیادی از (معاجز) را در فصل گـذشته پیرامون ولادت ووجود ابن الحسن ذکر کردیم، اما الآن میخواهیم از معجزات نواب اربعه صحبت کنیم. نام نواب اربعه که بترتیب، عبارتند از: (عثمان بن سعید العمری، محمد بن عثمان بن سعید العمری، الحسین بن روح النوبختی وعلی بن محمد السمری). اینان وکلاء (القائم المهدی) در فترت (غیبت صغری) که هفتاد سال بطول انجامید بودند، غیبت صغری از سال ۲۶۰ تا سال ۳۲۹ هجری بود که همان تاریخ وفات نائب چهارم بود.
شیخ مفید در کتاب (الارشاد) داستان محمد بن ابراهیم مهزیار اهوازی را ذکر کرده، وی در وجود مهدی بعد از امام حسن عسکری شک کرده بود، مفید بنقل از مهزیار میگوید: پدرش مال زیادی به وی داد و او را به تقوی الله واینکه اموالی را به خلیفه حسن عسکری بدهد وصیت کرد. مهزیار با خودش گـفت: این اموال را با خودم به بغداد میبرم ودر کنار دجله خانهای اجاره میکنم واین موضوع را باکسی در میان نمیگـذارم، اگـر چیزی برای من آشکار شد مانند زمان امام حسن عسکری اموال را میدهم واگـر چنین نبود اموال را خرج شهوات ولذائذ خود میکنم. مهزیار نقشهای که آماده کرد بود به عمل رسانید، در کنار دجله خانهای کرایه کرد، چند روز گـذشت ولی بعد از مدتی شخصی آمد ورقعهای به وی داد، در آن نوشته شده بود: ای محمد، با تو مالی بمقدار کذا وکذا میباشد.. وهمه داستان را تعریف کرده بود، چیزی در آن رقعه نوشته شده بود که محمد مهزیار آن را نفهمید، ولی اموال را به آن شخص «رسول حامل رقعه» تحویل داد، چند روزی به اینصورت گـذشت، و برای مهزیار رقعهای خارج شد که او بعنوان وکیل در مقام پدرش تنصیب شده است [۳۸۹].
کلینی ومفید وطوسی معاجز زیادی از نواب اربعه نقل میکنند که متضمن علم غیب داشتن آنان است، واین را به نوبه خود دلیلی واضح بر ارتباطشان با مهدی و وجودش و ارتباطش با غیب وآسمان به حساب آوردند. از جمله معاجزی که ذکر کردند: حمل کردن مهدی شتری با بارش به آسمان، نهی کردن مهدی از ختنه کردن بچهای ومردن بچه بعد از آن به مدت کوتاهی، نهی کردن شخصی از مسافرت از راه دریا وبه او امر کرد که در کوفه بماند چون در آن زمان راهزنان فراوان بودند، دانستن عمری به محل امانتی که رسول آن را در میان بار خود فراموش کرده بود با اینکه العمری در باره موضوع بیخبر بود، عمری بشکل غیبی از مرگ کسی خبر داد آن هم با تعیین روز وماه وسال، عمری جوابهای عجیب وغریب میدهد، شخصی با همسرش اختلاف پیدا کرد، عمری تفاصیل آن اختلاف را به شکل غیبی داد، نائب سوّم الحسین بن روح نوبختی نامه سفیدی را خواند واز محتویاتش آگـاه شد وفورا جواب نامه را داد، نوبختی به علی بن بابویه صدوق از پیش خبر داد که دو فرزند صالح برای او متولد خواهند شد، نوبختی به عدهای از مردم خبر حل شدن مشکلاتشان در آینده نزدیک خبر داد، خبر با تفاصیل دقیقی بود که زمان ومکان را از پیش گـفته بود، النوبختی خبر مرگ عدهای را از پیش داد. نوبختی زبانهای اجنبی را دانست و با آنها حرف میزد بدون اینکه قبلاً تعلیمی در این زمینه دیده باشد، نائب چهارم السمری به اصحابش در بغداد خبر مرگ علی بن الحسین بن بابویه القمی را در قم، در روز مرگـش داد، السمری شش روز قبل از وفاتش خبر مرگـش را داد. السمری به وکیلش القاسم بن العلاء خبر نزدیک شدن مرگـش را داد وآنرا به چهل روز تعیین کرد وخبر برگـشتن بینائیش بعد از اینکه برای مدت زیادی آن را از دست داده بود واو را خبر میکند که فرزندش مانند بقیه برادرانش هنوز زنده میباشد، دانستن نواب اربعه از مصدر اموالیکه بدستشان میرسید، سمری روز مرگـش را از پیش مشخص کرده بود [۳۹۰].
طوسی به دلیل معاجز اشاره میکند وآن را دلیل بر امامت ابن الحسن وثبوت غیبتش ووجود حقیقیش میداند، چون این اخباری است که متضمن علم غیب میباشد وخارق العاده است وشخصی معمولی نمیتواند آنها را انجام دهد، یا اینکه بوسیله پیغمبر جبه او خبر داده شده، چون معجزات روی دست کذابین ظاهر نمیشود واگـر احتمالا حرف آن بزرگـان (نواب اربعه) دروغ از آب در بیاید به این دلیلی است که به آنها کذب نسبت داده شده.
[۳۸۹] المفيد: الارشاد ص ۳۵۱. [۳۹۰] الكليني:الكافي ج۱ ص ۵۱۹، المفيد: الارشاد، ص ۳۵۲ و۳۵۵، الطوسي: الغيبة ص ۱۷۹ و۱۸۴و ۱۸۸و۱۹۳و۱۹۵ و۲۲۲ و۲۴۳.