مبحث چهارم: نقش غُلات باطنیه در ساختن نظریه مهدویه
بعد از بیاعتبار شدن ادله عقلیه و نقلیه و تاریخیه قائلین به نظریه وجود (محمد بن الحسن العسکری) ثابت شد که آن قول بجز یک فرضیه اجتهادیه سرّیهای که عدهای از مردم آن را فرض کردند بیش نبوده است، سؤالهای بزرگ ومحیری پیش میآید وآن: چه کسی پشت سَرِ این نظریه افتراضیه میباشد؟ و چطور مردم آن فرضیه را اختراع کردند؟ چه سودی این فرضیه برای آنها داشت؟ محیط فرهنگـی وعقلی آنها به چه شکل بود؟ چرا قول به وجود فرزندی برای حضرت عسکری را انتخاب کردند؟ خصوصا شیعیان اختیارات فراوانی داشتند بعد از زمان حیرت. چه طور توانستند این نظریه را در میان جا بدهند؟
به سؤالات فوق نمیتوان جواب درست و دقیقی داد مگـر اینکه رجوع به عقب کنیم و سه قرن اوّل تاریخ تشیع را بررسی کنیم و به ریشههای حرکات مهدویت سابق و ارتباط آنها به فرقههای مغالی باطنیه که تلاش در چسباندن به اهل البیت را پیدا کنیم.