تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

مبحث اول: آیا (امام محمد بن الحسن العسکری) حقیقتی است تاریخی؟ یا فرضیه فلسفی؟

مبحث اول: آیا (امام محمد بن الحسن العسکری) حقیقتی است تاریخی؟ یا فرضیه فلسفی؟

نظریه مهدویت امام دوازدهم نظریه‌ای است بر دو اساس ترکیب شده است: ایمان بوجود امام دوازدهم (محمد بن الحسن العسکری) واینکه ایشان مهدی موعود ومنتظر است. این نظریه اعتراف می‌کند که حضرت عسکری بحسب الظاهر فرزندی نداشته بود، اما در عین حال ادعا می‌کرد که حسن عسکری در واقع فرزندی داشته بود، و آن را از ترس خلفای عباسی مخفی کرد، واینکه عباسیان قبلاً می‌دانستند که مهدی قائم شخصی است که عرش خلافت را متزلزل خواهد ساخت، روی این حساب عباسیان تلاش وجستجو می‌کردند تا او را بدست بیاورند واز بین ببرند و آن هم از لحظه تولدش.

بحث‌های تاریخی معمق درباره بوجود آمدن این نظریه نشان می‌دهند که فاصله زمانی درازی بین دو جزو نظریه وجود دارد. در بدو امر نظریه مبنی بر وجود فرزندی برای حضرت عسکری که وارث امامت از پدرش باشد بود، و بعد از این نظریه عوض شد وشکل دیگـری بخود گـرفت وتأکید بر مهدی منتظر غائب کرد. با غیبت کردن مهدی این نظریه توانست مخفی کردن وی از پدرش حضرت عسکری را تفسیر کند.

این نظریه نقش مهمی در تاریخ اسلامی بازی کرد و همچنین نقشی مهمی در به شکل گـرفتن فکر سیاسی شیعی امامی اثناعشری داشت.

برای اینکه این نظریه را بررسی کنیم، باید دو جزء این نظریه را از یکدیگـر جدا سازیم، وبحث علمی، دقیق وبدون پیش داوری انجام دهیم.

می بایستی بدانیم اولاً، آیا نظریه شیعی اثنا عشریه قبل از نیمه قرن سوّم هجری وجود حقیقی در آن زمان داشته؟ اگـر جواب مثبت باشد می‌پرسیم آیا به این حد واضح ومشخص بود که بگـوییم (الامام الثانی عشر محمد بن الحسن العسکری)؟ یا اینکه نظریه‌ای است نا معلوم وبدون چهارچوب؟ یا اینکه نظریه مهدی نظریه‌ای است مجرد ونا مشخص نزد اهل البیت؟

تاریخ اهل البیت وروایات که فرهنگ شیعی امامی آن را حفظ کرده تأکید بر نا معلومی شخص مهدی نزد آن‌ها می‌کند، روایت‌ها هیچ وقت اسمش را ذکر نکرده‌اند یا حتی زمان خروجش را، نه بسبب خوف بر او بلکه بعلت عدم تعیین هویت مهدی بنام است، این مفهوم مفهومی عام وامیدی است که در سر هریک از افراد اهل البیت پرواز می‌کرد، این امید برای اوّلین بار خودش را نشان داد وقتی که حضرت علی به خلافت رسید، این امید وقتی بیشتر شد امام حسین در کربلاء به شهادت رسید، آنموقعه بود که هر فرد شیعی خودش را آماده می‌کرد تا انتقام خون حسین را بگـیرد، وبرای براندازی نظام حکومت اموی دقیقه شماری می‌کردند، شیعیان آماده بودند که قیام مسلحانه کنند، مردم پیرامون این و آن امام جمع می‌شدند ونام مهدی بر او می‌نهادند، بعضی‌ها قیام مسلحانه کردند وپیروز شدند، بعد از آن مردند، عده‌ای از شیعیانش می‌گـفتند: خیر، نمرده بلکه مخفی و غایب می‌باشد، و در آینده ظاهر خواهد شد.

اگـر مهدی از زمان پیغمبر جتعیین شده بود، وشیعیان بر این اجماع داشتند، هیچ وقت چپ و راست نمی‌رفتند وسردرگـم نمی‌شدند و از ائمه سؤال نمی‌کردند که هویت مهدی برای آنان تعیین کند.

امام باقر به عده‌ای از شیعیان می‌گوید: هنوز شما گـردن برای ما دراز می‌کنید تا برایتان مهدی از اهل البیت آشنا شود، وبه هر شخصی از ما می‌گـوئید این می‌باشد، اما او بعد از مدتی به رحمت خدا می‌رود، تا اینکه خداوند برای این امر کسی را مهیا می‌سازد وشما نمی‌دانید بدنیا آمده یا خیر؟ آیا خلق شده است یا خیر؟ [۴۱۷]

کلینی، از (الحکم بن ابی نعیم) نقل می‌کند می‌گوید: الحکم نزد حضرت باقر در مدینه آمد وگـفت: من نذر کردم اگـر شما را دیدم از مدینه خارج نشوم مگـر آنکه بدانم که شما قائم هستید یا نه؟.. امام باقر گـفت: ای حکم.. همه ما قائم بالله می‌باشیم. حکم با این جواب کلی قانع نشد وپرسید: آیا تو مهدی هستی؟ امام باقر گـفت: همه ما به سوی خدا هدایت می‌کنیم. حکم پرسید: آیا تو صاحب شمشیر می‌باشی؟ امام باقر بار سوّم جواب غیر واضحی دادند وگـفت: همه ما صاحب سیف ووارث سیف می‌باشیم. باز حکم تحدیدا پرسید: آیا تو دشمنان خدا را هلاک خواهی کرد؟ امام باقر گـفت: چطور من باشم وعمرم از چهل وپنج سال گـذشته؟ صاحب این امر به شیر خواری نزدیکتر از من می‌باشد وبهتر بر اسب سواری میکند [۴۱۸].

کلینی ونعمانی می‌گـویند: امام صادق قبول نمی‌کرد که هویت مهدی را مشخص کند، ابا حمزه یکی از اصحابش بود او می‌پرسد: آیا تو صاحب الامر هستی؟ گـفت: خیر، گـفت: فرزندت؟ گـفت: خیر، گـفت: فرزند پسرت؟ گـفت: خیر، گـفت: پس او کیست؟ گـفت: آن، کسیکه پر از عدل کند زمین را بعد از اینکه پر از ظلم شد، او می‌آید بعد از مدتی و فاصله‌ای زمانی از ائمه کما اینکه حضرت پیغمبر جبعد از فترتی از پیغمبران فرستاده شد [۴۱۹].

در تأیید این معنی، وقتیکه امام صادق توانست سید حمیری را قانع بمرگ محمد بن الحنفیه کند، چون سید حمیری قائل به مهدویت محمد بن الحنفیه بود، امام صادق به او بشکل مشخص ومعین نگـفت مهدی که می‌باشد، سید حمیری به این مناسبت چند بیتی در این زمینه سرود، حمیری هم به نوبه خود هویت مهدی را در شعرش مشخص نمی‌کند.

با اینکه امام صادق در روایت پیش مهدویت وقائمیت را از خودش نفی نکرد، اما تأکید هم نکرد. صدوق از ابن ابی یعفور نقل می‌کند می‌گوید: ابن ابی یعفور از امام صادق شنید که او میگـفت: وای بر طاغوت‌های عرب از امری که نزدیک شده!.. صدوق از سدیر از ابی عبد الله نقل می‌کند گـفت: ای سدیر در خانه ات بنشین اگـر شنیدی سفیانی خروج کرد. بطرف ما بیا ولو پای پیاده [۴۲۰].

از این داستان‌ها استفاده می‌شود که امام صادق می‌خواست خودش را بعنوان مهدی معرفی کند، اما محمد بن الحسن الصفار در کتاب (بصائر الدرجات) از ابی بصیر نقل می‌کند می‌گوید: روزی ابی بصیر نزد امام صادق رفت وبه او گـفت: قربانت شوم می‌خواهم سینه شما را لمس کنم. (چون ابی بصیر نا بینا بود) امام گـفت: این کار برای چه بود ای ابا محمد؟ گـفت: جانم بقربانت، من از پدرت شنیدم گـفت: قائم سینه پهنی دارد، شانه هایش افتاده و فاصله بین دو شانه‌اش نسبتاً زیاد است. امام گـفت: ای ابا محمد، پدرم زره رسول الله را پوشیدند، لیکن زره بروی زمین کشیده می‌شد، من پوشیدم و همانگونه بود، آن زره برای قائم مانند آن است که برای رسول الله بوده. زره بالا گـرفته شده انگـار از دو حلقه بالا بسته شده، وصاحب این امر از چهل سال نگـذشته [۴۲۱].

طوسی در کتاب (الغيبة) حدیثی را نقل می‌کند که بین امام صادق وابی بصیر صورت گرفته و او می‌گوید: ابو بصیر می‌پرسد: آیا برای این امر وقت معینی هست که منتظر باشیم وتا آن موقع خودرا راحت کنیم؟ امام گـفت: آری.. ولی چون خبر قیام قائم بین مردم منتشر گردید خداوند و عده قیام را تأخیر کرده. طوسی روایت دیگـری را نقل می‌کند که قدری صریحتر است، امام صادق در آن می‌گوید: این امر در من بود، خداوند کار را بتأخیر انداخت، خداوند آنچه بخواهد با ذریه‌ای من انجام می‌دهد [۴۲۲]. این داستان نشان می‌دهد، نه فقط مردم وشیعیان امید داشتند که مهدی قائم امام صادق باشد بلکه خود امام صادق به شکلی هم به مهدویتش کنایه می‌کند. برای این بود وقتی حضرتش از دار دنیا رفت و این امید محقق نشد، این امید در دل شیعیان ماند، بعضی از اصحابش مرگـش را باور نداشتند، واصرار داشتند که حضرتش پنهان وغائب شدند وبنزدیکی ظهور خواهد کرد وایشان مهدی منتظر هستند، ورهبر آن‌ها رهبر شیعیان شهر بصره در عراق کنونی شخصی بنام (عبد الله بن ناووس) بود.

[۴۱۷] الصدوق: اكمال الدين، ص ۱۸۳. [۴۱۸] الكلينى: الكافى ج۱ ص ۵۳۶. [۴۱۹] الكليني: الكافى ج۳۴۱، النعمانى: الغيبة ص ۱۸۷. [۴۲۰] الصدوق: اكمال الدين ص ۳۵. [۴۲۱] الصفار: بصائر الدرجات، ص ۱۸۹. [۴۲۲] الطوسي: الغيبة ص ۲۶۳.