عصر حیرت
قول به وجود فرزندی پنهانی برای حضرت عسکری قولی است سرّی وباطنی میباشد، که عدهای از اصحاب حضرت عسکری آن را متبنی شدند، آنهم بعد از وفات حضرت عسکری بوده. در صورتیکه این مسئله نه واضح ونه بدیهی ونه اجماع شیعیان روی آن بسته شده. دوره بُغرنجی بوده است، مسئله (خلف) برای عسکری سایه سنگـینش را روی شیعیان انداخته و آنها دچار شک وحیرت شدند و آنها را بشدت تکان داد.
یکی از کسانیکه دچار حیرت زدگـی شده بود مؤرخ و نویسنده آن دوره (شیخ علی بن بابویه صدوق) بود وکتابی در این زمینه نوشتند وآنرا (الإمامة والتبصرة من الحيرة) نامیده که مسئله (حیرت) را در آن کتاب به بحث ونقاش وبررسی گـذاشت. این حیرت تا نیمه قرن چهارم هجری ادامه یافت که شیخ محمد بن علی صدوق در مقدمه کتابش (اكمال الدين) به آن اشارهای داشتند وعمق حیرت مردم را روشن ساختند میگـویند: (اکثر شیعیانی که نزد من آمدند در باره غیبت دچار حیرت شدند وبرای آنها شبهه بوجود آمد).
کلینی، نعمانی، والصدوق روایات زیادی نقل میکردند، مبنی بر وقوع حیرت در میان شیعیان بعد از مرگ حضرت عسکری، وبعد از غیبت (صاحب الامر) بوده است، و همچنین مورخین فوق الذکر اختلاف شیعیان آن زمان ومتهم به کفر کردن همدیگـر ومتهم به دروغ گـفتن وتُف بر روی یکدیگـر انداختن ولعن یکدیگـر را نقل کردند، ووضع شیعیان را ما نند کشتی که در وسط امواج عظیم دریا واژگـون شده یا مانند شیشه وسفال شکسته شده، توصیف کردند [۲۵۷].
(محمد ابن ابی زینب النعمانی) در کتاب (الغیبه) وضع حیرتی که همه شیعیان آن زمان دچارش شده بودند وصف کرده و میگـوید: «جمهور وعامه مردم در باره خلف میپرسند و میگـویند: کجا است؟ چطور ممکن است؟ تا کی در پس پرده غیبت خواهد ماند؟ چند سال زنده خواهد ماند؟ - این در وقتیکه هشتاد واندکی از عمرش گـذشته بود- عدهای از آنان قائل به مرگـش شدند، عده دیگـر از اصل منکر وجود ولادتش شدند ومصدق وجودش را مسخره کردند و عدهای مدت غیبتش را استکثار کردند» [۲۵۸]. نعمانی اضافه میکند و میگـوید: «این چه خیرتی وغیبتی که عده کثیری از مردم را از دین وتشیع خارج ساخته وعده دیگـری حرفی برای گـفتن نداشتند؟» بسبب این شک وتردید عده کمی از مردم بر عقیده شان ثابت ماندند [۲۵۹].
حیرت نشان میدهد که مسئله وجود فرزندی برای حضرت عسکری مسئلهای نبوده که اجماع شیعیان روی آن متفق القول بوده باشند. به همین دلیل بعضیها که ادعای اجماع وتواتر واستفاضه میکنند وآن را دلیلی برای وجود امام دوازدهم میگـیرند، بیاساس میباشد. ما باید روی ادعای متأخرین که قائل به تواتر واجماع ودلایل تاریخی روشن برای وجود (محمد بن الحسن العسکری) علامت سؤال بگـذاریم، چون وقتیکه ادعای اجماع وتواتر میکنند مانع از تحقیق ومراجعه ونقد وبررسی میشود، علاوه بر این اجماع یک دلیل محکمی در مقابل دلایل علمی بحساب نمیآورند، بنا به گـفته علمای شیعه امامی اثنی عشریه میگـویند: فقط در غیاب دلیل شرعی میشود اخذ به اجماع کرد.
اگـر دعوای معینی مبنی بر ادله عقلی ونقلی شده، نمیتوانیم آن ادله را رها سازیم وتحقیق نکنیم و تنها متکی به اجماع شویم.
واضح است، اگـر مسئله ولادت (محمد بن الحسن العسکری) مبنی بر ادله عقلی ونقلی وتاریخی میباشد، باید این ادله را گـرفت و آنها را مراجعه وتحقیق کنیم ونمی بایستی تسلیم استدلالات واجتهادات وفرضیات متکلمین شویم.
[۲۵۷] الكليني: الكافي ج۱، ص ۳۶۶ و۳۳۸و۳۴۰، النعماني: الغيبه، ص ۸۹ و۲۹۶ و۲۰۸، الصدوق: عيون اخبار الرضا، ص ۸۶ واكمال الدين ص ۴۰۸. [۲۵۸] النعماني: الغيبه، ص ۱۱۳. [۲۵۹] النعماني: الغيبة، ص ۱۸۶.