تولد نظریه اثنی عشری
در گـذشت امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ هجری بازتابهای گـسترده و ژرفی را در بینش پیروان شیعه پدید آورد. در اواخر قرن سوم هجری نخستین هستههای تفکر اثنی عشری در میان جناح افراطی امامیان که به شیعه موسوی شهرت داشتند، تبلور یافت. این گـروه در اعتقادات خود شدیداً از اصل (وراثت عمودی) در امامت پیروی میکردند و امامت برادران را جز در مورد حسن وحسین، هرگـز جایز نمیدانستند. بنابراین آنان برای نفی گـروه مقابل که امامت جعفر برادر امام حسن عسکری را باور داشتند، مدعی شدند که پیامبر اکرم در احادیث خود نام دوازده امام را ذکر کرده است. (علی، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی ومحمد بن الحسن العسکری) یازده امام تعیین شده هستند که در گـذشتهاند، و واپسین امام هم همان مهدی منتظر غایب است. آنها استدلال برای اثبات امامت و وجود امام دوازدهم (محمد بن حسن عسکری) بوده است، که وجودش مورد شک و تردید و گفتگو در میان شیعیان بوده است.
نظریه پردازان امامیه در اثبات نظر جدید خود از برخی احادیث مذکور توسط محدثان سنی مذهب نیز سود جستند. یکی از آنها حدیثی است که بخاری و مسلم آن را از زبان پیامبر نقل کردند. در این حدیث پیش بینی شده بود که پس از خلیفه یا امیر دوازدهم در جهان اسلام وضعیت هرج و مرج پدید خواهد آمد. گـام بعدی امامیان این بود که برای انطباق شمار امامان با عدد دوازده تعدادی از افراد اهل بیت که تا آن زمان هنوز جمع زیادی از شیعه امامت آنان را باور داشت، حذف کنند. بدین ترتیب زید و عبد الله افطح و احمد بن موسی بن جعفر که از مقبولیت فراوانی برخوردار بودند از این پس از لیست امامان حذف شدند.
آنها حاضر به پذیرفتن امامت (جعفر بن علی هادی) نبودند، و بجای آن نام (محمد بن حسن عسکری) را جای دادند. و لیست جدیدی متشکل از نه تا از اولاد (امام حسین) یکی پس از دیگری عرضه داشتند. و گفتند: اینها ائمهای که حضرت پیامبرجبر آنها منصوص کرده است، و برای اثبات آن دهها حدیث جعل و به حضرت پیامبر و ائمه سابقین نسبت دادند.
یک باره دهها حدیث منسوب به پیامبر و امامان پیشین در تایید و اثبات این دیدگـاه عنوان شد. کلینی که در اوائل قرن چهارم میزیست در کتاب خود (الكافي) هفده حدیث را در مورد امامت اثنی عشری ذکر میکند، وشیخ صدوق (محمد بن علی صدوق) که پنجاه سال پس از او کتاب (اكمال الدين) را نگـاشت از سی وپنج حدیث در این باره یاد میکند. اما محمد بن علی خزاز که در اواخر قرن چهارم کتاب (كفاية الأثر في النص علي الأئمة الاثني عشر) را نوشت شمار احادیث صریح در مورد امامت اثنی عشری را به دویست حدیث رساند.
مؤرخ شیعی مسعودی در کتابش (التنبيه والاشراف) میگوید: که مبانی فکری این نظریه به طور ساده نخستین بار در (کتاب سليم بن قيس هلالي) که در قرن چهارم ظاهر شد. گـفته شد که هلالی یکی از یاران امیر المؤمنین بوده است. این کتاب مشمول از احادیث مربوط به نام وتعداد امامان و بیشتر آنها به پیامبر اکرم منسوب شده بود [۲۲۰].
با گـسترش دیدگـاه امامت اثنی عشری به تدریج قرائت جدیدی از تاریخ شیعه به عمل آمد. دیگـر مسأله گـنگ و نامعلوم بودن جانشینان امام و سردرگـمی یاران در تشخیص امام جدید و مسأله تغییر در مشیت الهی که پیش از آن به نام پدیده بداء خوانده میشد و هرکدام منجر به پیدایش بحرانهای فکری متعددی شده بود، کمکم نادیده گـرفته شد. گفته میشد که لیست نامهای ائمه از عهد حضرت رسول ذکر شده است، با اینکه همگی اعتراف دارند که نظریه امامت در مطلع قرن دوم هجری از طریق هشام بن الحکم و مؤمن الطاق و هشام بن سالم الجوالیقی بوجود آمده است.
شیخ صدوق در کتاب (اكمال الدين) مضمون شبههها و اعتراضات زیدیان در مقابل همفکران خود را بیان میکند و سپس به رد دیدگـاه آنان میپردازد. به گـفته صدوق زیدیان مدعی شده بودن که روایت دال بر امامت امامان دوازده گـانه گـفتاری است که امامیان به تازگـی از خود ابداع کردهاند و احادیث دروغ نیز بدان افزودهاند یا درست کردند. زیدیان انقسام گروههای متعدد شیعه در مورد تعیین جانشینان امامان و همچنین اختلاف پیروان شیعه در مورد امامت اسماعیل ومحمد فرزند امام هادی را دلیل نو ظهور بودن احادیث مربوط به نام امامان دانستند. زیدیان رفتار و سلوک زراره بن اعین صحابی نامدار امام صادق و امام باقر را نشانه آن دانستند که زراره و دیگـر یاران در جانشینی امام کاظم به یقین نرسیده بودند. آنگـاه شیخ صدوق در رد دلائل فوق آورده است «که (امامیان) هرگـز ادعا نکردند که تمامی شیعیان، امامان دوازده گـانه را میشناختند». صدوق در پاسخ خود انکار نمیکند که زراره ممکن است احادیث مربوط به نام معین امامان را نشنیده باشد اما در دنباله پاسخ خود متوجه منزلت و جایگـاه ویژه زراره به عنوان برجستهترین شاگـرد امام صادق شده و با توجه به غیر ممکن بودن نا آشنائی زراره با این احادیث رفتار او را به نوعی توجیه میکند. صدوق میگوید: «ممکن است زراره به دلیل تقیه آشنائی خود با جانشین امام را پنهان نگـه داشته است». صدوق در ادامه استدلالش توجیه دیگـر که خلاف توجیه فوق است عنوان میکند. او میگوید: «امام کاظم از خداوند برای گـناه زراره طلب بخشش کرده است زیرا که تشکیک در امام، گـناهی است که شخص را از دین خدا خارج میسازد» [۲۲۱].
[۲۲۰] المسعودی، التنبیه والاشراف، ص ۱۹۸. [۲۲۱] الصدوق، اکمال الدین، ص ۷۶ – ۷۵.